_3_

997 180 95
                                    


فلش بک*


پاکت کبریتارو به دست گرفت و جعبه سر بازشو از زیر پوسته کاغذی مستطیل شکلش بیرون کشید...

دوباره مثل هر سال چراغ کم سوی لوستر و مطالعشو خاموش کرده و توی تاریکی نشسته بود.

یدونه از چوبای چند سانتی رو با انگشت اشاره و شستش از میون اون همه چوب دیگه انتخاب کرد و برای سرنوشت غمناکش بیرون کشید.

ساعت روی دیوار برای ساعت دوازده شب تیک تاک میکرد و دیگه صدای داد و بیداد و دعوای آدمای توی عمارت به گوشش نمیرسیدن...

سر فسفوری کبریت رو به کناره پاکت محکم کشید و یه جرقه کوتاه کافی بود که بعد از سوختن فسفر انعکاس نارنجی نورش توی مردمکای همیشه امیدوار و معصومش پیدا بشه.

شعاع کوچیکی از زمین به رنگ زرد و نارنجی در اومده بود و وسایل تقریبا شیشه ای اونجا هاله کمی از نور کبریت رو به خودشون گرفته بودن.

قبل از اینکه آتیش همیشه گرسنه تمام تکه چوب رو ببلعه اونو نزدیک نخ شمع برد.کبریک رو با حرکت سریع دستش خاموش کرد و جعبه تو دستشو پایین گذاشت.

چرا دنیا دوست داشت ذره به ذره همه چیز رو بخوره؟
اون حتی به یه شمع ساده و کوچولو هم رحم نمیکرد..

با بغض ته گلویی بشقاب کاپ کیک رو سمت خودش کشید و دستاشو بالا آورد.
با صدای آرومی به همدیگه ضربشون میزد و زمزمه وار برای خودش میخوند:
تولدم مبارک...

تولدم مبارک~

هم ریتم آهنگ سرشو چپ و راست میکرد و اجازه میداد تمامی وسایل بی جون و ساکت اتاق مثل همیشه بهش گوش فرا بدن:
تولدم مبارک!

تولدم...مُ...با.....رک...

بشقاب رو از روی زمین بلند کرد و دوباره با صدایی شکسته تکرار کرد:
تولدم...مُ...بارک~

شمع رو فوت کرد و دوباره اتاق توی تاریکی فرو رفت...

بشقاب رو روی زمین گذاشت و لحظه ای سکوت کرد....

با جوشش و چکیدن اولین اشک بهت زده به کاپ کیک ساده روبروش زل زد.انگاری توی اتاقش کلی گوش برای شنیدن باشه با صدایی آروم گفت:
اوه...آرزو نکردم...

چشماشو سریع بست و مشتاشو توی هم گره زد.کمی فکر کرد و لب زد:
خدا جونم!الهه ماه عزیز!لطفا مراقب من و آلفام باشید!امروز تولد هردوتامونه و حالش خیلی بد بود!یه کاری کنید لبخند رو لبش بیاد..

با لبخند بزرگی گفت و اشکاشو پاک کرد...

به سرعت از حالت چهارزانو در اومد و اونارو توی شکمش جمع کرد.
خودشو بغل کرد و با صدایی بغض آلود گفت:
اما اون دختره توی کتاب کلی هدیه گرفت...~چرا کسی بهم هدیه نمیده..؟؟~

《MY PRETY LUNA》[vmin]Where stories live. Discover now