_34_

225 36 137
                                    




انگشتای بلندش مکان بیشتری رو تصرف کردن و به قدری معشوقه کوچولوشو سمت عقب هول داده بود که به لبه میز کارش برخورد کنه.

جیمین آروم به میز چسبید:
ت-ت-ته~...ای-این..جا..؟

مرد مو مشکی متعجب شد و لباشو سمت بالا جمع کرد:
آره...اشکالش چیه؟

جوجه گوجه ای از شدت استرسش سکسکه کوتاهی کرد:
خب...چیزه...من..من...خ-

ته:خجالت؟...ههه...خجالتی نباید در کار باشه...میدونی چرا؟

جلو رفت و پیشونی هاشون به هم چسبیدن:
آخه آلفا قبلنا هم بیبی کوچولوشو...باهاش بازی های زشت زشت کرده~

جیمین به سینه پهن مردش چسبید:
ت-تهیونگ~...بس کن~...داری..داری آبم میکنی~~...

تهیونگ انگاری خوشش اومده خندید و یکی از دستاشو زیر شلوار لی محکم جیمین به زور خزوند:
بیخیال بیبی~...میخوام امتحان کنم ببینم چند تا توله دیگه میتونی پس بدی...

جیمین هینی کشید و آروم روی کتف پسر پرروی بی حیای روبروش زد:
پسر بیچارم بزار بیاد خونه بعد به فکر بعدی باش!

ته:خب پس‌‌...

نگاهشو به پایین تنش داد:
اینو چطور آروم کنم؟

جیمین خودشو به زور عقب کشید!اما فقط تونست روی میز کار مردش بشینه:
تقصیر خودته~

ته:هوممم...قبلنا انقدر سرکش نبودی توله کوچولو~

جیمین لپاشو باد کرد..به مو فرفری اجازه داد زیر گردنش بخزه..
قلقلک داشت~نفساش..گرم بودن...وقتی روی پوستش رهاشون میکرد ، احساس خیلی خوبی داشت..

جیم:مگه...قبلا...چطوری بودم...؟

تهیونگ با احساس اینکه نقطه خام کردن بیبی کوچولوشو پیدا کرده ذوق زده خاطراتشو یاداوری کرد:
یه بیبی کوچولوی مطیع و برفی~یه امگای زیبا و ظریف.‌‌..آههه~
هنوز نمیدونم چه گَرد جادویی توی صورتم فوت کردی که چشمام بجز چشمای تو...نگاه کس دیگه ای رو نخواست شکار کنه~...
راستشو بگو...

زبونشو بیرون انداخت و پوست حساس گردن روباه کوچولوشو لیسید:
چیکار کردی این آلفای عوضی فقط و فقط...مست بدن تو شد؟

با خزیدن دستای جیمین دور گردنش به سست عنصر بودنش خندید...اون فقط یه بیبی کیوت و خنگوله که با دوتا کلمه میشه خامش کرد...مطمئنا هیچ وقت نمیتونه باهاش قهر کنه~حتی میتونن کوتاه ترین رکوردای قهر رو با هم بزنن.....پسر کوچولوش..
باید افتخار کنه همچین بابای زیبارو و مهربونی داره...

بوسه های گرمشو سمت خط فک لاغر شده جیمین برد:
چقدر لاغر شدی...باز کم غذا شدی؟!میخوای دقم بدی؟

جوجه کوچولو پلکاشو محکم بست و شیرین و دلبرانه خندید.جوری که دندونای سفیدش بیرون افتادن و نفس هلوییش به تهیونگ گوش زد کرد جیمین هنوز که هنوزه حتی بعد از دوران بارداریش عاشق آب هلو مونده...

《MY PRETY LUNA》[vmin]Where stories live. Discover now