_32_

214 37 144
                                    

دکتر نگاهی به طلقای مشکی روبروش کرد.بعد نگاهشو به شکم پف کرده پنج ماهه جیمین روی تخت داد.این خانم جوون یکی از آشناهای کره ای دوست مادر تهیونگ بود:
متاسفانه...رحم ضعیفی داره...بچه باید هفت ماهه سزارین بشه!

تهیونگ نگران و استرس زده جلو اومد:
این بده؟

دکتر نگاه دیگه ای به طلق انداخت:
در اون حد بد نه!فقط....خطر...از دست دادن جفتشون...۳۰ درصد به بالاعه~

تهیونگ چهرش وا رفت...از دست دادن جیمین؟از دست دادن همستر کوچولوش؟هه هه...حتما...حتما اشتباه شنیده!

جیمین ترسیده به زیر شکم ژلی و براقش چسبید...

نمیدونست...باید چه ری اکشنی داشته باشه~

دکتر پشت صندلیش نشست تا نگاه دیگه ای به موجود هنوز کوچولوی توی شکم بیمارش بندازه.شاید باید الان از بارداری یه مرد شاخ در میاورد اما بیخیال!تا همین پنج ماه پیش مسئله خیلی عادی بود!فقط...الانا دیگه به این راحتی نمیشه و خیلی محدود مشتری های مذکری سراغش میان که بچشونو با رحم اجاره به وجود آوردن:
میتونید...این ریسک متوسط رو انجام بدید و هفت ماهه نوزاد کوچولوت با مادر صحیح و سالمش توی دستگاه رشدشو ادامه بده..
یا عمل سقط رو انجام بدید...که مطمئنا آسیب و ضرر های بدنی زیادی برای مادر خواهد داشت!اما اگه امیدتون به خدا باشه...
قراره جفتشون صحیح و سالم تحویل پدر داده بشه!

دکتر چشماشو از مانیتور گرفت و به تهیونگ پنیک کرده داد.‌‌..
معلوم بود ذهن خیلی پر مشغله ای داره.سمت جیمین چرخید:
عزیزم این چند وقت با دیدن غذایی احساس حالت تهوع بهت دست میداده؟

پسرک سری تکون داد.دکتر هم جوابشو تایید کرد:
صبحا چی؟اذیت میشی؟با احساس حالت تهوع از خواب میپری؟

جیم:نه...فقط یه بار همون اوایل...

؟؟:احساس سرگیجه و ضعف چطور؟

جیم:زیاد نه...وقتی پله های زیادی رو بالا میرم اینجوری میشم..

؟؟:شده وسط راه رفتن چشمات سیاهی بره؟

جیم:آمم..نه...

؟؟:بیرون روی؟

جیم:ن-نه~

؟؟:خب این واقعا فوق العاده!

لبخندی زد:
این یعنی بدن قوی داری فقط به آهن بیشتری احتیاج داره!یکم دوز داروهای آهنتو بالاتر میزنم...

بلند شد و شونه مرد پرس شده رو فشورد:
اون مادر قوی و فوق العاده ایه!نمیخواد بخاطر سی درصد ناچیز خودتو نگران کنی!هر بارداری خطرات خودشو داره...اما جیمین...
پسر سرسختی میزنه!شاید مثل یه خانوم توانایی انجام این وظیفه رو نداشته باشه ولی دست کم نگیرش!میتونید برید!
تا شکمشو پاک کنه نسخه جدیدشو مینویسم.

《MY PRETY LUNA》[vmin]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora