-حالت خوبه هیونگ؟
مرد بزرگتر سرش رو تکون داد و توی جاش نیمخیز شد.
-چند ساعت خواب بودم؟
-تقریبا یک ساعته.
-شاید باورت نشه ته، ولی خواب دیدم پم آدم شده!
جین همونطور که با کمک تهیونگ از روی کاناپه بلند میشد، گفت و بعد این صدای جونگکوک بود که دوباره شوکهاش کرد.
+خواب ندیدی هیونگ.
دستش رو از توی دست تهیونگ کشید و به سمت صدا برگشت. جونگکوک این دفعه لباس خواب تهیونگ رو قرض گرفته بود و این واقعیت که لباس مرد براش بزرگ بود رو فریاد میزد. جلوی در ورودی ایستاده بود و با چشمهای معصومش به جین نگاه میکرد.
-ته... این هم یکی دیگه از شوخیهای مسخرته؟
جین بدون توجه به پسری که آروم آروم بهش نزدیک میشد، سعی در منطقی جلوه دادن اوضاع کرد.
-شوخی نیست هیونگ... پم واقعا تبدیل شده.
+پم الان نمیتونه تبدیل بشه، وگرنه به هیونگ ثابت میکرد که دروغ نمیگه.
جونگکوک با سری که از ناراحتی پایین افتاده بود، تاییدی به حرفهای مرد زد. تهیونگ از اینکه شاهد ناراحتی کوک بود، شرمنده شد و بدون توجه به حضور جین دستهاش رو به دو طرف باز کرد.
-کوکی یه بغل میخواد؟
جونگکوک از خدا خواسته سریع جلو رفت و سرش رو روی سینهی تهیونگ گذاشت. بلافاصله دستهای مرد دور کمرش پیچید و اون رو در آغوشش پنهان کرد.
-من... من میرم.
جین ناگهانی اعلام کرد و کتش رو از روی دستهی مبل برداشت. این کارش کاملا تهیونگ رو نگران کرد. درست قبل از خارج شدن جین از خونه، صدای نگران و مضطربش رو به گوش مرد رسوند.
-هیونگ میشه فعلا با کسی دربارهی کوکی صحبت نکنی؟
جین به تکون دادن سرش اکتفا کرد و حتی کامل برنگشت تا جوابش رو بده. با بسته شدن در، جونگکوک سکوت رو شکست.
+مستر...
-کوک...؟
بدون اینکه دستهای کوچولوش رو از روی پهلوی تهیونگ برداره، ابراز ناراحتی کرد.
+کوکی کار بدی کرد که به جین هیونگ...
-نه کوکی کار بدی نکرده، فقط هیونگ یه ذره شوکهست. به خاطر همین زود رفت.
+اما من میخواستم باهاش بازی کنم!
-اشکالی نداره، میتونی با من بازی کنی. چطوره؟
سرش رو از روی سینهی تهیونگ بلند کرد و چشمهای ذوقزدهاش رو به مرد نشون داد.
+چی بازی؟

CITEȘTI
𖣐Chocolate Puppy
Fanfiction♡♡♡ +اولاً که من لوس نیستم مستر، فقط خیلی دوست دارم. بعدش هم چرا ورزش کنم؟ بدنم خیلی هم رو فرمه! با ترس چشمهاش رو باز کرد و با دیدن دو چشمی که با اخم بهش زل زده بود، فریاد نه چندان آرومی کشید و از تخت پایین افتاد. +حالت خوبه مستر؟ ♡♡♡ name: Chocola...