پارت 12: سایه

353 95 10
                                    

_شما اون گوشه داشتید چیکار میکردید؟

سکوت توی اتاق برقرار شد. حس کردم نفس های جیمین به شکلی شد انگار که میخواد توضیح بده پس پیش دستی کردم و همونطور که دستش رو میکشیدم از کنار جین گذشتم.

+کارای خوب...

گفتم و هردومون از اتاق خارج شدیم.
صدای اعتراض جیمین همونطور که به سمت ورودی میرفتیم بلند شد.

-یاا این چه حرفی بود که زدی... "کارای خوب"

به لحنش که سعی داشت ادای من و دراره خندیدم و قدم هامون رو آهسته تر کردم.

+اگر میموندی ازت جزییات رو هم میپرسید، مثل تعداد نفس هامون... تو این و میخوای؟

-نه، معلومه که نه!

صداش خجالت زده و آروم شد. آخجون من همیشه فانتزی رلی (رل) رو داشتم که بی تجربه باشه و تا میتونم باهاش شوخی کنم و از خجالتش لذت ببرم.
این کارم قطعا سادیسم نیست چون قصد آزارش و ندارم فقط چون کِیف میده انجام میدم.

موقع سوار شدن جیمین اینبار خودش جلو نشست و نیازی به کمک کردن من برای باز کردن در نبود.
حدود ده دقیقه ای منتظر جین و نامجون موندیم که بعد از قفل کردن در ورودی سوار ماشین شدن به طرف کوه راه افتادیم.

+الان کدوم کوه برم؟ هرجا برم سر از اونجا در میاریم یا نه؟

-نه برو به سمت همون کوهی که ازش در اومدیم.

+آها باشد.

در طول مسیر جین بارها سعی کرد که زیر زبونمون حرف بکشه که با تدبیرهای به موقع من جوابی نگرفت.
این پسره جیمین خیلی راحت وا میده، فقط کافیه یه لحظه ازش غافل بشی تا هر چی میدونه رو لو بده.

ماشین رو همونجایی که قبلا بود پارک کردم و همگی پیاده شدیم و مسیر رو تا در چوبی که در ورودی بود ادامه دادیم.

_اینه.

+برگشتنی زودتر گذشت.

~آره رفتمون طولانی تر بود.

جیمین اولین نفر داخل شد و پشت سرش منم رفتم. همین طور که پیش میرفتیم حس میکردم کسی داره نگاهمون میکنه اما مدام سعی داشتم که خودم و قانع کنم کسی اینجا نیست و همه ی اینا توهمه.

وارد اون اتاقکی که قبلا داخلش بودیم شدیم و همه امون روی زمین کنار هم نشستیم.

_تصمیم گرفتید چه کارایی باعث به وجود اومدن علاقه بینتون میشه یا نه؟

+مگه عشق و علاقه همین جوری الکیِ که براش نقشه بکشیم.

_عشق و علاقه نه... ولی عشق شما آره. باید انقدر بهش فکر کنید که ملکه ذهنتون بشه و خودتونم باور کنید همدیگه رو دوست دارید.

+مسخره.

~اذیتشون نکن.

برگشتم سمت جیمین تا ببینم چرا ساکته که با چهره غرق در خوابش مواجه شدم. تا همین الانشم خیلی تحمل کرده بود بیدار بودن رو. هر کدوم از ما امروز حداقل یک ساعتی و خوابیدیم اما جیمین نه، تمام مدت بیدار بود.

Sequential valves [Yoonmin/ Namjin]Where stories live. Discover now