سلاااام
چطور مطورین؟دارکسان صحبت میکنه...
خب خب
گفتم ک یه بوک جدید در راهه...
اینم ی مقدمه ازش ک توی اطلاعاتش میخونین.احتمالن پارت اولش بعد از ۱۳ آپ میشه...
و لطفن حمایتش کنین...
بچم نیاز ب حمایتتون داره...نظراتتون خیییلی برا با ارزشه...
لطفن لطفن ی لطف کنین یه پیام کوچیک هم ک شده برام بزارید...کلی دارم براش وقت میزارم و امیدوارم خوشتون بیاد..
راستی کاورو....😂
قشنگه نه؟
دوسش دارم😂پسسسس
نظراتتونوبهم میگین دیگه؟
YOU ARE READING
◇ TheLieTruth
Fanfiction« میتونست حتی با چشمهای باز هم اون مرد رو با دست و پای بسته و پارچه ای رو دهنش تصور کنه. لابد توی کیسه کنفی از درد ب خودش میپیچید و برای نفس کشیدن تقلا میکرد. کسی ک ترسیده و وحشت زده باشه، سخت نفس میکشه، چه برسه به اونکه احتمالا لب های ترک خوردش از...