برای اینکه وقتی آپ شد متوجه بشین
فالومکنین تا نوتیفش واستون بیاد :)
YOU ARE READING
◇ TheLieTruth
Fanfiction« میتونست حتی با چشمهای باز هم اون مرد رو با دست و پای بسته و پارچه ای رو دهنش تصور کنه. لابد توی کیسه کنفی از درد ب خودش میپیچید و برای نفس کشیدن تقلا میکرد. کسی ک ترسیده و وحشت زده باشه، سخت نفس میکشه، چه برسه به اونکه احتمالا لب های ترک خوردش از...
SOON!
برای اینکه وقتی آپ شد متوجه بشین
فالومکنین تا نوتیفش واستون بیاد :)