10. آگاتا کریستی

29 8 4
                                    

دستشو روی پیشونیش گذاشت و از سردرد پلک هاشو روی هم فشار داد
نگاهی به ساعت انداخت.ظهر شده بود.گوشیشو چک کرد و با سیل پیام های فرستاده شده مواجه شد

جونگ سو چندبار بهش زنگ زده بود تاازحالش مطمئن بشه

گائون با بی حوصلگی از روی تخت بلند شد و لای پنجره رو باز کرد
تیشرتش رو از تنش درآورد و زیر دوش حموم رفت

چشماشو بست و قطرات داغ آب روی صورتش لغزیدند

چهره ی جویون از جلوی چشمش کنار نمیرفت و ناراحتی عجیبی روی قلبش سنگینی میکرد

بُرد و باخت دیگه براش اهمیتی نداشت‌ و احساس خوبی به بودن توی سئول نداشت اما باید به جویون زنگ میزد

بعد از خوردن فنجون قهوش با آقای گو تماس گرفت و گفت امروز توی خونه میمونه تا استراحت کنه
ازش خواست به بقیه ی تیم هم خبر بده

اتاق گائون فقط چند اتاق با جونگ سو فاصله داشت برای همین جرات نمیکرد از اتاقش خارج شه و با پسر رو به رو بشه

روی مبل لَم داد و تی وی رو روشن کرد.توی ذهنش دنبال بهونه برای بیرون نرفتن با جویون بود
حوصله ی کسی رو نداشت و بیشتر از چند دقیقه با مادرش حرف نزد

غرق افکارش بود که صدای در اتاقش رو شنید
بلند شد و بی حوصله درو باز کرد

_معلوم هست چت شده؟!

جونگ سو که پیرهن صورتی روشنش رو با شلوار سفید پوشیده بود سریع داخل اتاق شد و به گائون تشر زد
_چرا خودتو تو اتاق حبس کردی؟حالاهم که به بقیه میگی حوصله نداری و ترجیح میدی ازما قایم بشی؟

_اینطور نیست هیونگ...

جونگ سو طلبکارانه نگاهش کرد
_اگه چیزی شده بمن بگو

گائون بغضی گلوش رو گرفت و مثل بچه های
۶ ساله گوشه ی اتاق نشست و پاهاشو جمع کرد

_سرم درد میکنه.حالم خوب نیست.خوابمم میاد فقط میخوام تنها باشم یکم

جونگ سو با لحن بچگونه اَداشو درآورد و بعد ادامه داد:
_خجالت بکش، بچه ای مگه؟

_هنوز نمیتونم باور کنم جویون اونجا بود

جونگ سو لحنش رو تند تر کرد و جلوی پسر ایستاد
_پس بخاطر اون پسرس؟ مگه برات مهمه؟

گائون دستشو روی گوش هاش گذاشت و فریاد کشید

_مهم نیست‌. یعنی بود دیگه نیست!

جونگ سو از عصبانیت پسر شوکه شد و کنارش گوشه ی اتاق نشست

_باشه.آروم باش

چند دقیقه سپری شد و گائون با ملایمت صحبت کرد
_ببخشید هیونگ

جونگ دستشو رو زانوی پسر گذاشت
_اگه فکر میکنی از دستش ناراحتی باهاش حرف بزن

_معلومه که دلخورم.من ازش کمک خواستم اما جوری رفتار کرد که انگار اهلش نیست
اما الان خودشو به رخم میکشه!

🍒Cherry blossom🍒 xdinary heroesМесто, где живут истории. Откройте их для себя