پسر با موهای خوش رنگ شکوفه گیلاسیش به هیونگش با مظلومیت نگاه کرد _باید باهاش حرف بزنم. کارش دارم
جونگ سو با دیدن برق معصومانه یچشم هاش ، سری تکون داد _اوکی.مراقب خودت باش
گائون لبخندی زد و سریع به سمت جویون که خشکش زده بود،رفت _بیا بریم
و بازوی جویون روگرفت و کشید ______________________________________
هوا کمی گرم بود و آفتاب تندی چشم رو اذیت میکرد جویون در سکوت قدم برمیداشت و عینک آفتابی آبی رنگش رو به چشم زده بود
گائون دکمه های بالای پیرهنش رو باز کرد تا کمی خنک بشه هیچکدوم حرفی نمیزدن و جویون چاره ای نداشت جز اینکه پسر رو دنبال کنه آخرین خواستش آسیب به گائون بود و این روزا بیشتر همیشه از صداقتش پشیمون بود
_همینجاست.باید بلیت بگیریم
جویون با دقت به اطرافش نگاه کرد _اینجا تفرجگاه تاجونگدا نیست؟ همیشه دلم میخواست بیام
گائون تایید کرد _منمهمینطور. هواشم بخاطر دریا خنک تره
Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.