51. ستاره

18 4 0
                                    

_واقعا خوشحالم که دعوتمو قبول کردی!

جونگ سو با لبخند جوابشو داد و برای خودش یک گیلاس شامپاین برداشت

گونیل که کم حرف تراز همیشه بود، روی کاناپه نشست و با کنجکاوی به فضای خونه نگاه کرد
_خونه ی قشنگی داری

سوبین به پسر بزرگتر پیوست و رو به روش نشست
_طراحیش کار یکی از دوستامه... اگه مایل بودی شمارشو بهت میدم

گونیل لبخندی زد و سرشو تکون داد

سوبین با پیرهن سفید و شلوار جین تیره، موهاش رو سشوار کشیده بود و مرتب بنظر می‌رسید

_چرا انقدر دیر اومدید؟

جونگ سو از کاپ کیک هایی که روی میز بود ، برداشت و طعمشو امتحان کرد.
گونیل که سکوت پسر رو دید خودش جواب داد
_یکم کار برامون پیش اومد. متاسفم که منتظرت گذاشتیم

سوبین که با گونیل احساس راحتی میکرد ، گیلاس خالی شدش رو پر کرد

_اصلا مشکلی نیست

صدای ملایم موسیقی دلنوازی توی فضای خونه می‌چرخید و بوی عود خوش بویی که سوبین روشن کرده بود، آدم رو آروم میکرد

_این کاپ کیک ها خیلی خوشمزه ست، از کجا گرفتی؟

سوبین چشماش ریز شد و با لبخند جواب داد
_اگه بخوای میتونم برات بخرم

جونگ سو با تعجب نگاهش میکرد و باقی کاپ کیک رو توی دستش نگه داشته بود

گونیل بجای پسر جواب داد
_ممنون از لطفت فقط آدرسش رو بده

با صدای گونیل، پسر روشو برگردوند و نگاهش کرد
_هرطور تو بخوای

گونیل برای عوض کردن فضا و پرت شدن حواسش، با کنجکاوی پرسید
_توی خونت روحیه ی هنری موج‌میزنه! باید نویسنده باشی

سوبین لبخند زد و روی لپش چال بوجود اومد
_خب نه دقیقا

با نگاه منتظر گونیل و جونگ سو، ادامه داد
_من مربی رقصم. کار اصلیم رقصیدنه اما در کنارش کار نویسندگی هم میکنم

جونگ سو ابروشو بالا انداخت و با دهان باز نگاهش کرد
_چه خفن

گونیل زیر چشمی به دوست پسرش نگاه میکرد و با اخم پرسید
_کتابی هم چاپ کردی؟

_خب نه هنوز... راستش اونقدرا جالب نیستن

جونگ سو با اعتراض بین بحث پرید
_این حرفو نزن اگه به نوشتن علاقه داری باید ادامه بدی.من خیلی دوست دارم بخونمشون

سوبین با خجالت سرشو زیر انداخت
_واقعا اینکارو می‌کنی ؟

_آره حتما

گونیل نفسشو بیرون داد و کراواتشو شل کرد
_امیدوارم جونگ سو بتونه کمکت کنه

سوبین سرشو تکون داد و بلند شد
_اصلا حواسم نیست. باید میز شام رو بچینم

🍒Cherry blossom🍒 xdinary heroesDonde viven las historias. Descúbrelo ahora