گونیل به دست های باند پیچی شدش نگاه کرد
بخاطر تمرین زیاد با درام تمام دستش زخم شده بودآب پرتقال توی لیوانش رو سر کشید و چشماشو بست
چندروزی میشد که نامجون به خونه ی خودش برگشته بود و گونیل احساس تنهایی میکردبخاطر اینکه از اون حال و هوا خارج بشه بلند شد و شماره ی جونگ سو رو گرفت
بعد از چندتا بوق صدای پسر توی تلفن پیچید
_سلام هیونگ حالت چطوره؟_خوبم.کجایی پسر؟
جونگ سو که صداش از محوطه ی شلوغی میومد جواب داد
_اومدم بازار با جی هو.یکم لباس نیاز داشتیم_کارتون تموم شد بیاید اینجا
جونگ سو اول با جی هو حرف زد و بعد موافقتش رو اعلام کرد
_پس میبینمت هیونگگونیل تلویزیون رو روشن کرد تا وقتش رو بگذرونه
بعداز چند دقیقه از این کانال به اون کانال رفتن، ناامید شد و خاموشش کردبه سمت سازش رفت اما با دیدن دست های زخم شدش منصرف شد
اون دست ها باید سالم میموند.فقط دوهفته به مسابقه ی بزرگشون مونده بودگوشی رو برداشت و بدون معطلی به خواهرش زنگ زد
_سلام خواهر جون_خودتی واقعا؟
گونیل با طلبکاری پرسید
_نکنه نباید به خواهرم زنگ بزنم_وقتی سال به سال بهم زنگ نمیزنی چه انتظاری داری
_از بابا حالتو میپرسم همیشه.حالا بگو ببینم کجایی
_داشتم به مایا غذا میدادم.هیچکی خونه نیست پرستارمون هم امروز مرخصیه
_گوشی رو بده با مایا حرف بزنم
دختر یکم مکث کرد بعد جواب داد
_فقط اصوات بی معنی تولید میکنه.ولی باشه_سلام مایا.حالت خوبه دایی؟
__َََ َ َ..دُ ُ ُ....آآآآ.....
_آره بچه حال منم خوبه.چیکار میکنی؟
_ئووو ََ َ َ َ َ ... ِ .ِ آآآ...َ َ َ ... ییی...
_منم خوشحال شدم گوشیو بده به مامانت
_اونجوری که تو حرفاشو ترجمه میکنی پشمای بچم ریخت
گونیل لبخندی با یاداوری بچه خواهرش زد
_بیارش اینجا یروز ببینمش_تو چه مشکلی با شوهرمن داری؟بخدا تهیون همیشه سراغتو میگیره!
_من که مشکلی ندارم.اصلا یروز ۳تایی بیاید اینجا
_باشه بهش میگم
_خب من دیگه باید برم.بچتو ببوس.فعلا
_فعلا داداش کوچولو
______________________________________
خانم پارک سخت مشغول تمرکز کردن روی سریال تلویزیونی بود
عینکش رو زده بود و با فاصله ی کم از صفحه نمایش تی وی نشسته بود

ŞİMDİ OKUDUĞUN
🍒Cherry blossom🍒 xdinary heroes
Hayran Kurgu🌸شکوفه ی گیلاس🌸 Gayeon عشق میتونه بهترین اشتباه انسان باشه...