46. مرگ

24 5 0
                                    

گائون با صدای بلند موبایلش، از خواب بیدار شد
شب گذشته رو به یاد آورد و از ناراحتی چشم هاشو بست

تنها کاری که کرده بود ، گذاشتن یک کاغذ یادداشت برای جویون بود ، ازش عذرخواهی کرده بود اما فکر نمی‌کرد یادداشتش بتونه اوضاع رو درست کنه

موبایلش بارها زنگ می‌خورد و گائون کلافه صداشو قطع کرد. خواست بره و آبی به صورتش بزنه که خانم پارک رو دید که تو نشیمن نشسته و با آقای گو صحبت میکنه

_سلام. صبح بخیر

خانم پارک سرشو زیر انداخت و آروم سلام کرد.
گائون که متوجه جو متشنج شده بود، به آقای گو با کنجکاوی نگاه کرد

_چیزی شده؟

مرد که خسته و آشفته بنظر میرسید، بلند شد و دست پسر رو گرفت
_بیا بشین

پسر جوان با تعجب روی کاناپه نشست. ساعت ۱۱ ظهر بود و نور تندی به نشیمن میتابید

_چیشده؟ دارم نگران میشم

خانم پارک بلند شد تا فنجون های قهوه رو از روی میز جمع کنه
آقای گو دستی توی موهاش فرو برد و با جدیت نگاهش کرد

_جونگ سو و گونیل! رابطه دارن؟

گائون جا خورد و آب دهنشو به سختی قورت داد
_من نمی‌دونم

_بسه گائون. تو پسر دروغ گویی نبودی

گائون سرشو زیر انداخت و سکوت کرد
_چیشده آقای گو؟

_یک نفر رسانه هارو پر کرده که جونگ سو با پسر منه! و اظهار داشته گونیل از آسیب پذیر بودنش سو استفاده می‌کنه

گائون خواست سریع واکنش نشون بده که آقای گو در ادامه گفت
_رسانه ها راجب تو و جویون هم حرف میزنن

_چی؟

_اینکه شما دوتا باهم رابطه دارین! پس برای بار آخر میپرسم گائون! گونیل و جونگ سو باهم رابطه دارن؟

گائون لبشو گاز گرفت و بغض کرد. همش تقصیر خودش بود

خانم پارک از آشپزخونه بیرون اومد و با چهره ی گرفته و لحن سرد گفت
_فکر‌میکردم همه چیزو بهم میگی

گائون سرشو بلند کرد و به آقای گو زل زد
_پسرتون با جونگ سو مدتی هست که باهمن!

آقای گو چینی به پیشونیش داد و سرشو زیرانداخت

_اما درمورد من و جویون...

_خب؟

_حقیقت نداره! دوست پسرش بخاطر حسودی این اخبارو پخش کرده

آقای گو از خانم پارک تقاضای یک فنجون دیگه قهوه کرد و در سکوت به تمام ماجرا از زبون گائون گوش‌داد ...
______________________________________

چند بار در زد اما کسی باز نکرد. با عصبانیت به در کوبید
_زود بازش کن کریس. میدونم اون‌تویی

🍒Cherry blossom🍒 xdinary heroesTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang