𝟘𝟯

308 67 39
                                    


"عهم"
لیسا درحالی که رو به روی میز مسئول مدرسه ایستاده بود گلوشو صاف کرد تا توجه زنی که حول و حوش 25 سالش بود و مشغول جویدن آدامس و سوهان زدن ناخون هاش بود رو جلب کنه.
زن که سرش گرم گوش دادن به موسیقی در حال پخش از رادیو بود متوجه حضور لیسا نشده بود.

- این آهنگ های قدیمی هنوز برای اینا جدیدا. هنوزم برام عجیبه.
لیسا سریع تا دوباره دچار حمله عصبی نشده فکرشو از سرش پروند.

"امم پولی؟"

زن با نگاه بی حالتی سرشو سمتش چرخوند.

"چی میخوای بچه؟" 
گفت و آدامسشو باد کرد و ترکوند. زن لهجه‌ی غلیظ نیویورکی داشت اما این شهر قطعا نیویورک نبود.

" من دانش آموز جدیدم و بهم گفتن از اینجا برناممو بگیرم"

پولی هوفی کشید و چشماشو چرخوند.

" تو از همون ژیگولای از خارج اومده هستی؟ از کجا اومدی؟"

دختر تایلندی با تکون سر لبخند زد. تلاششو می‌کرد حرکاتش طبیعی بنظر برسند.

" اره اهل تا.. آه .. اروپا.. از اروپام"

پولی ابرشو بالا برد. " ببینم اهل فرانسه که نیستی؟"
همزمان با جویدن آدامسش ازش پرسید.

" از خود اروپا اومدم اهل جای مشخصی نیستم"
با حرکات عجیب دست که هر بار با نزدیک شدن دو دستش بهم محکم میکوبیدشون به زبون آورد.

پولی برنامشو دستش داد و در این حین بود که متوجه لباس لیسا شد. از روی میز پیشخوان خم شد تا دید بهتری داشته باشه.
" این دیگه چه طرز لباس پوشیدنه". بعد از برانداز کردن سرتاپای دختر با لحن تمسخرآمیزی به زبون آورد.

" من هیپیم!" 
لیسا با لحنی که انگار به این موضوع افتخار می‌کرد جواب داد که توی واکنش پولی اخمی کرد. مشخص بود هیچ خوشش نیومده بود.

" سر از شما فرانسوی ها درنمیارم"

لیسا از روی میز به سمت پولی خم شد.
" جوون تر از اونی هستی که انقدر غر غرو باشی"

زن چشم غره ای رفت و آدامسشو دوباره باد کرد.
" گوش کن بچه. به اندازه کافی حقوق نمیگیرم که انتظار لبخند زدن ازم داشته باشی. حالا اسمتو بنویس و برو به کلاسات برس"

لیسا بعد از امضا کردن به آهنگی که از رادیو می‌اومد اشاره کرد

" آهنگ خیلی خوبی بود.. یعنی هست" مضطرب خندید.

Over&Over Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang