14

302 52 33
                                    

‎رزی شگفت زده و توی بهت به گوشی لیسا توی دستش زل زده بود و انقدر حیرت کرده بود که متوجه کیتین های لیسا که یکیش به تیشرت سفیدش چنگ میزد و اون یکی داشت به شلوار جین مشکیش چنگ می‌انداخت نبود

‎"این خود رولینگ استونه" 

هیجان زده برای صدمین بار فیلمی که لیسا تونسته بود روز قبل دزدکی از کنسرت رولینگ استون بگیره رو نگاه می‌کرد.

‎اون مک جگره .. خودشه، جوونه و درست جلوت "
وایساده.. باورم نمیـ "

دختر استرالیاییِ احساساتی دوباره نزدیک بود بزنه زیر گریه. عادتی که داشت و گاهی اوقات حتی بدون دلیل خاصی به گریه می افتاد.

‎لیسا با روب حمام صورتیش و حوله ای که به دور موهای خیس نارنجیش بسته بود نشسته بود و داشت به دوست هیجان زدش و اینکه از فرط هیجان حتی متوجه بچه گربه هایی که داشتند لباس هاشو پاره می کردند نبود میخندید.

‎"  این رولینگـ "

رزی زبونش بند اومده بود و حتی نتونست جملش رو تموم کنه. لیسا پیش دوستش که روی کاناپه نشسته بود رفت و دست هاشو دور دختر انداخت. موهای دختر رو که حالا به رنگ صورتی ملایم دراومده بودو نوازش کرد و از گونه های تپلش کشید.

‎" آره چیونگی. خود رولینگ استونه. خودِ خود واقعیش" 
گفت و خندید.

‎رزی لبخندی زد و از روی هیجان شبیه بچه های پنج ساله دست هاشو بهم زد و سر جاش بالا پایین می‌پرید. بالا و پایین پریدنش باعث شد لئو و لوکاس از روی غریزه رو به دختر استرالیایی هیس کنند و با این حال رزی بازم
متوجهشون نشد.

" خدای من! باید این فیلمو امشب توی پارتی به دخترا نشون بدی! "

از روی هیجان داد زد.

" کدوم پارتی؟" 

حالا هردوی دخترا دستای همدیگرو گرفته بودند و توی هال خوابگاهشون بالا پایین می‌پریدند.

‎اوه آره یادم رفت بهت بگم. مونبیول امشب پارتی "مخصوص فقط برای دخترا توی خوابگاهش گرفته. میتونی بیای دیگه مگه نه؟ امشب که قرار نیست برگردی
به 1964 ؟"


لیسا سرشو تکون داد.

" نه. مدرسه به خاطر سالروز کهنه
سربازای آمریکایی تعطیله ( تعطیل رسمی یازده نوابمر که به مناسبت اتمام جنگ جهانی اول و برای یادبود سربازای آمریکایی و تمامی به جنگ رفته ها گرفته میشه) و جنی چون پدرش قهرمان جنگ محسوب میشه همیشه این روزو کنار خانوادش جشن میگیره و میدونی که پدر جنی منو موقع رد شدن از در زمان دید، باید تا جایی که میتونم سعی کنم ازش دور بمونم"

Over&Over حيث تعيش القصص. اكتشف الآن