18

462 61 72
                                    

[ یک مشاهده گر می‌تواند توسط یک کرم‌ چاله، مسافتی را که در حالت عادی طول می‌کشد بین نقطه‌ی A تا B طی کرد را در مدت زمان سریع تری توسط کرم چاله طی کند

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.



[ یک مشاهده گر می‌تواند توسط یک کرم‌ چاله، مسافتی را که در حالت عادی طول می‌کشد بین نقطهی A تا B طی کرد را در مدت زمان سریع تری توسط کرم چاله طی کند. درواقع اگر نقطهی A و B از لحاظ مکانی از هم بسیار دور باشند و درازای کرمچاله بسیار کوتاه باشد، مشاهده گر می‌تواند با سرعتی حتی سریع تر از سرعت رسیدن نور از نقطه ی A تا B، توسط کرم چاله آن را طی کند. با یک کرم چاله می‌توان محدودیت اینکه سرعت هیچ شیئ نمی‌تواند سریع تر از سرعت نور باشد را دور زد. داشتن سرعت بیشتر از نور پارادوکس های زیادی ایجاد می‌کند، چرا که می‌توان توسط آن پیام و اطلاعاتی را به گذشته ارسال کرد. و از دیگر کاربردهای کرم چاله این است که به مشاهده گر امکان سفر به گذشته را می‌دهد.]
- دکتر اندرو فریدمن.

لیسا انگشت هاشو لای موهای قهوه ایش کشید. موهاشو دور انگشتاش می‌چرخوند و به زل زدن به دو نامه ای که سه روز اخیر بدستش رسیده بود ادامه داد.

"باید هرچه زود یکیشونو انتخاب کنی عزیزم"

صدای زنانه ای از پشت سر همزمان که دست هاشو روی شونه های لیسا برای دادن انگیزه بهش گذاشت به گوش رسید. سورن، دانش آموز سابق انتقالی از تایلند و دوست بچگی لیسا بود. تنها کسی بود که لیسا می‌تونست توی تصمیم گیری راجع به موضوع به این مهمی بهش اعتماد کنه.

"میدونم"

لیسا آهی کشید و سورن کنارش نشست.

دو دختر دوباره نامه هارو شبیه سه روز گذشته مرور کردند. نامه های پذیرش دانشگاه بودند. یکی از طرف دانشگاه معتبر سئول بود که هر دوی رزی و جیسو و همچنین ایرین و چند نفر از دوست هاش قرار بود توش ثبت نام کنند. دانشگاهی که خانواده لیسا و همچنین دوستاش اصرار داشتند ثبت نام کنه. دانشگاهی که هیچکس باور نمی کرد لیسا بتونه درش قبول بشه اما شش ماه بعد از اون شب بخصوص لیسا تمام تمرکزشو روی درس هاش گذاشته بود. یا شایدم بهتره گفت بیشتر تمرکزشو.

Over&Over Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ