" هزا کتابی از نویسنده مورد علاقت بود.
کتابی که هربار با خواندنش از تمام درد ها و مشکلات فاصله بگیریاما لو چه ؟
مانند خاک خورده ترین کتاب کتابخانه ات که زمانی درد هایت را بر روی آن حک کرده ای و حالا سال هاست که فراموش شده .سال هاست تبدیل به خاطره ای شده تا با اشک هایی بلورین چهره لو را ابی کند..
اخرین باری که با لمسی اغشته به محبت گرد و خاک دلت را پاک کردنت کی بود ؟
اصلا مگر میشود قلبش را لمس کرد و تکه پاره هایش زخمی ات نکند...."
****
YOU ARE READING
MOST BLUE FEELING ¦ ابی ترین احساس
Fanfictionکامل شده.. " من از دریا ها تنفر دارم... من از اسمان ها نفرت دارم... لو من بعد تو از ابی ترین حس ها نفرت دارم... لویی تو ابی ترین انسانی.. من عاشق ابی ترین معجزهٌ اسمان شدم.. بعد رفتن تو من از ابی ها نفرت دارم " Kapel = Larry Genre = Angst. Romanti...