" سعی داشت ریتم درستی به رقص دستانش بر روی گیتار قهوه ای رنگش بدهد
اما چیزی بجز صدا های ازاردهنده نصیبش نشد .اما خوب میدانست این نوای گیتار تصویری از درونِ متلاتمش است
گیج و سردرگم
در اصل گم شده در وجود بی وجودشهزا برای اولین بار توانسته بود نغمه دوست دارم را از لبان خشک تر از همیشه لو بشوند!
این زیباترین کلمات عمرش بود...
اما چرا احساس گرما نمیکرد ؟!
پروانه ها در دلش کجا بودند ؟لو احساس غریبی دارد.
هزا فقط طنابی است که به گلوی ظریف لویی بسته شده تا جلوی افتادن اورا بگیرد...اما این چه طنابی است ؟ "
از قضیه طناب چه چیزی فهمیدین ؟
روش فکر کنین یه مفهوم داره و نماد فف هست .
دوستون دارم
ESTÁS LEYENDO
MOST BLUE FEELING ¦ ابی ترین احساس
Fanficکامل شده.. " من از دریا ها تنفر دارم... من از اسمان ها نفرت دارم... لو من بعد تو از ابی ترین حس ها نفرت دارم... لویی تو ابی ترین انسانی.. من عاشق ابی ترین معجزهٌ اسمان شدم.. بعد رفتن تو من از ابی ها نفرت دارم " Kapel = Larry Genre = Angst. Romanti...