Neck rope / sixteen chapters

73 19 56
                                    


" سعی داشت ریتم درستی به رقص دستانش بر روی گیتار قهوه ای رنگش بدهد
اما چیزی بجز صدا های ازاردهنده نصیبش نشد .

اما خوب میدانست این نوای گیتار تصویری از درونِ متلاتمش است
گیج و سردرگم
در اصل گم شده در وجود بی وجودش

هزا برای اولین بار توانسته بود  نغمه دوست دارم را از لبان خشک تر از همیشه لو بشوند!
این زیباترین کلمات عمرش بود...
اما چرا احساس گرما نمیکرد ؟!
پروانه ها در دلش کجا بودند ؟

لو احساس غریبی دارد.
هزا فقط طنابی است که به گلوی ظریف لویی بسته شده تا جلوی افتادن اورا بگیرد...

اما این چه طنابی است ؟ "




از قضیه طناب چه چیزی فهمیدین ؟

روش فکر کنین یه مفهوم داره و نماد فف هست .
دوستون دارم

 MOST BLUE FEELING ¦ ابی ترین احساس Donde viven las historias. Descúbrelo ahora