-قرار نیست دست از سرم برداری؟
+ن تا وقتی که چشمات باعث بشه زندگی کنم...
-
عاشقانه ای بین B&W.
عاشقانه ای که بیشتر شبیه ورود به یک گوداله.
عاشقانه ای که جونگکوک حاضره برای اون جونشو بده!
Genre: DARK . MAFIA . ROMANCE . ANGST
Writer: AYRA
🥇# 1 Dark
�...
به عنوان رایترِ فیک ازتون خواهش میکنم مطالب آخر پارت رو حتما بخونید^^🧸🤍
• • •
مشغول پاک کردن خاک روی قفسه ها بود که با باز شدن در،زنگوله ی بالای در به صدا دراومد.
Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.
~🤍~
با دیدن مشتری همیشگیش و دختر وروجکش از روی چهارپایه کوچک پایین اومدو با لبخند دلربایی به استقبال اونها رفت.
+اوه..خانم لی خوش اومدین! و همزمان لپ جیوو دختر خانم لی رو کشید!. -خیلی ممنون تهیونگ شی..راستش کمی عجله دارم باید به جلسه ای برسم،میشه...فقط دو ساعت...جیوو رو تحمل کنی؟!
با کمی خجالت بیان کرد و منتظر جواب پسر شد.
+هوممم..خب...آره..راستش امروزم فکر نمیکنم مشتری زیادی داشته باشیم،آقای پارک هم کاری براش پیش اومد و رفت و خب منم تنهام..شاید.. بتونم...برای جیوو کتاب بخونم! و دست دخترک را گرفت.
با جواب پسر لبخندی زد: -خیلی خیلی ممنونم...حتما جبران میکنم تهیون...
با صدای تیز مانندی که به نظر میومد دراثر تیکآف یه ماشین باشه(چقددد آشنا ن؟🌚)،نتونست حرفشو کامل کنه: