ماشین اسپورت قرمز رنگی توی قسمت پارکینگ، ترمز کرد.
بعد از این که راننده ماشین رو با دقت تمام پارک کرد، پسر قد کوتاهِ مو مشکی ازش پیاده شد. با عینک افتابی که روی چشمهاش داشت، به دور و اطرافش نگاه کوتاهی انداخت و بعد از اینکه ماشین و قفل کرد، به سمت ساختمون دانشکده راه افتاد.
-- بکهیون شــــــــــی...
پسر غریبه ای که گل و لیوان آیس امریکانو توی دستهاش بود، به سمتش میدوید. رسما دنبالش راه افتاده بود و قدم هاشو دنبال میکرد اما بکهیون اهمیتی بهش نمیداد و راه خودشو میرفت .
-- من اینا رو برای تو خریدم.
نگاهی بهش انداخت و لیوان قهوه و گل رو ازش گرفت.
_ ممنونم اما... میدونی که من دوست پسر دارم دیگه؟ درسته ؟
پسر سرشو به نشونه تایید بالا و پایین کرد.
-- معلومه که میدونم، بخاطر همین تا زمانی که باهاش بهم بزنی منتظرتم.
یکی از لبخندهای درخشانشو روی لبش نشوند و سری از روی تاسف تکون داد.
_ خیل خب... خواهیم دید.
میتونست صدای فریاد خوشحال پسر رو از پشت سرش بشنوه ولی همچنان با لبخند زیباش به راه رفتن ادامه داد. تو مسیر رسیدن به دانشکده، پسرهای زیادی بودن که بهش سلام میکردن. نه تنها پسرا، بلکه دخترا هم مشتاق شنیدن سلامش بودن و بکهیون همینطور که آیس آمریکانوشو میخورد، به همشون با لبخند جواب میداد.
وسط راه، بهترین دوستش هم بهش ملحق شد و بقیه راه رو باهم ادامه دادن.
-- سلام بکی!
_ سلام لولو...
-- این گلا چیه تو دستت؟
همینطور که گلا رو سمت لوهان گرفته بود؛ خنده ریزی کرد.
_ مثل همیشه!
لوهان سری تکون داد و گلا رو ازش گرفت اما وقتی دید دوست معروفش همچنان داره جواب سلام پسرا و دخترا رو میده، چشماشو چرخوند و پوفی کشید. این کارش فقط الکی امید دادن به اون بیچاره ها نبود؟
وقتی به سالن کنفرانس رسیدن، بکهیون به اطراف نگاه کرد تا دوست پسرشو پیدا کنه.
_ سهووون...
سهون دستشو براش تکون داد و اشاره کرد به سمتش بیان. پسر کوچیکتر با ذوق به طرف ته سالن، جایی که سهون نشسته بود، دوید و لبخند شیرینشو بهش نشون داد.
= سلام عزیزم!
قبل از اینکه روی پای سهون بشینه، آیس آمریکانو رو روی میز گذاشت، دستاشو دور گردن سهون حلقه کرد و لباشو محکم بوسید. همینطور که تمام همکلاسیاشون بهشون خیره شده بودن، بوسه عمیقی رو باهم شروع کردن.
YOU ARE READING
Trap "persian ver" [Complete]
Fanfictionبیون بکهیون... کیه که نشناستش؟! پولداره، بامزه س، خوشتیپه، خوشگله و هرکسی توی دانشگاه دوست داره اونو یکبار توی تختش داشته باشه. اما بکهیون دوست پسر خودشو داره! «سهون» متاسفانه بهترین دوستش، لوهان هم سهون رو دوست داره و میخواد بکهیون رو مجبور کنه تا...