♪LUHAN PUNISHMENT♪

464 97 6
                                    


** ممنونیم، هیونگ نیم!

همه افراد اونجا، با صدای بلند تشکر خودشونو اعلام کردن و مشغول خوردن جاجانگمیون شدن.

بکهیون با لبخند به افراد اکسو که با خوشحالی غذا میخوردن و باهم حرف میزدن، خیره بود.

بعد از اون اتفاق وحشتناک توی دانشگاه، با تمام اعضای خوانوادش و البته 30 نفر از افراد اکسو، به رستوران چینی تقریبا حمله کرده بودن.

+ بخور بیبی.

چانیول جاجانگمیون مخلوط شده رو جلوش گذاشت و ظرف دست نخورده رو سمت خودش کشید.

_ ممنونم.

نامحسوس بهش نزدیک شد و بوسه هول هولکی روی گونش نشوند. رئیس مافیا که مشغول هم زدن غذاش بود، با خنده کوتاهی به اعضای اکسو نگاه کرد.

کیونگسو سعی کرد سکوت بینشونو از بین ببره.

-- میخوای چیکار کنی؟

_ چی رو؟

-- لوهان.

کای هم حرف دوست پسرش رو تایید کرد.

= حالا دیگه حقیقتو درباره لوهان میدونی، میخوای باهاش چیکار کنی؟

_ هیچی.

= هیچی؟

_ اوهوم...

بدون هیچ حرف دیگه ای، سرشو پایین انداخت و یکم از جاجانگمیونش خورد.

+ اما بیبی، فکر نمیکنی باید یه کاری انجام بدی؟ حداقل به من بگو برات انجام بدم. اگه بخوای، خیلی خوشحال میشم با دستای خودم بکشمش.

با چشمای گرد شده به چانیول نگاه کرد.

_ خب بعدش چی میشه؟ بنظرت خوشحال میشم؟ نه یول! کاریه که شده. همه چیز تموم شده و با کشتن لوهان، زمان نمیتونه به عقب برگرده.

چاپستیکاشو روی میز گذاشت و دستای عشقشو گرفت تا حسشو بهش انتقال بده.

_ من خودمم نمیخوام به عقب برگردم، خیلی خوشحالم با تو و بقیه هیونگام هستم. اگه اون شب بهم دارو نمیداد، اگه منو توی تله نمینداخت، الان اینجا پیش تو نبودم.

مرد بزرگتر لبخندی زد و متقابلا دستای بکهیون رو فشار داد. خیلی خوشحال بود بالاخره عشقشو پیدا کرده و آرزو میکرد هیچ چیز نتونه رابطه و لحظات شیرینشون رو خراب کنه.

چن کنجکاو از تصمیم هیونی، سعی کرد لحنش رو متعجب نشون نده و سوالشو بپرسه.

** میخوای بذاری قسر در بره؟

_ بهش سیلی زدم... فکر کنم همین کافی باشه. توهینای بقیه برام مهم نیست. میتونن به کارشون ادامه بدن، دیگه عادت کردم. قبلا طوری باهام رفتار میکردن انگار تنها فرشته روی زمینم، حالا مثل هرزه ها بهم نگاه میکنن اما اشکالی نداره. من حالم خوبه.

Trap "persian ver" [Complete]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang