🦋you can't understand🦋

757 112 16
                                    


🍓قبل از خوندن ستاره رو رنگی میکنی؟🍓

تهیونگ به دختر رو به روش نگاه کردو گلوشو صاف کرد ، دقیقا نمی دونست بین رفیق صمیمیش و می یونگ چی در جریانه پس نمی خواست به احساساتش احساس پیش روی کردن بده ، می یونگ با شنیدن صدای تهیونگ نگاهشو از روی فنجون قوه اش برداشتو گفت:

_آممم خب... من برای این مزاحمت شدم چون...

_مزاحم نشدی

تهیونگ وسط حرفش پریده بود، با صورت گر گرفته پشت گردنش دست کشیدو گفت:

_یعنی چیزه... من کاری نداشتم که انجام بدم

می یونگ نخودی خندید، این پسر جذاب و شیرین بود، مطمئنا اگه جکسون تمام قلبشو اشغال نکرده بود می تونست به پسر کیم بزرگ فکر کنه اما... اون یه عاشق کور و کر بودو به جز جکسون هیچ کسی به چشمش نمیومد، گفت:

_داشتم می گفتم... می خواستم ازتون بپرسم شما از جیمین و اون دختر خبر دارین؟

تهیونگ دستاشو روی زانوهاش گذاشت، گفت:

_خب... چطور بگم، جه هی شی بیمارستانه، اپاندیسشو عمل کرده و باید یه مدت استراحت کنه

_اوه... که این طور، وقتی که جیمین اونقدر یهویی و با عجله مهمونی رو ترک کرد نگران شدم

ته لب پایینشو با زبونش تر کرد، دستاشو دور فنجون قهوه اش حلقه کردو گفت:

_می یونگ شی...

می یونگ نگاه منتظر و پرسشگرشو به تهیونگ داد، مرد رو به روش گره کراواتشو کمی شل کردو گفت:

_این سوالم شاید کمی غیر معمول به نظر برسه... جیمین دوست صمیمی منه اما از چیزی که بین شما در جریا...

_من و جیمین فقط دوستیم

تهیونگ با چشمای ریز شده نگاهش کرد، می یونگ با انگشتاش بازی کردو گفت:

_هرچی که بوده مال گذشته ست، این که اومدم کره توی عمارت اون ساکنم به خاطر لطف اونه، با وجود اون دختر هیچ جایی توی زندگی جیمین برای من نیست!

جمله ی آخرش تیری توی تاریکی بود تا ببینه تهیونگ چقدر در مورد این دخترک عجیب و لال میدونه، ته با ناراحتی به می یونگ نگاه کردو تکیشو از صندلی گرفت، گفت:

_جیمین ... اون مرد خوبیه، خیلی خیلی خوبه در مورد مسائل شخصیش با من حرف نمیزنه اما من اونقدر میشناسمش که بدونم برای جبران اشتباهاتش هر کاری میکنه

_منظورت از اشتباه گذشته اش با منه یا اتفاقی که برای اون دختر افتاده؟

_خب... جفتش

_تو دوست خوبی هستی کیم تهیونگ

ته لبخند کمرنگی زد، همونطور که فنجونشو به لباش نزدیک میکرد گفت:

🦋the silent cry of love🦋Where stories live. Discover now