🦋kim taehyung🦋

689 76 8
                                    

۱۹ اوت ۲۰۱۹:

بعضی وقتا به این فکر میکنم اگه بهم حق اینو می دادن تا سرنوشتمو انتخاب کنم ، انتخابم چی بود..
.
از اول این دفتر تمام متنام خطاب به تو بود مامان...

الانم میخوام برای خودت بنویسم:

شاید اگه می تونستم انتخاب می کردم به جای این عمارت توی یه خونه ی کوچیک به دنیا بیام... یه جایی که اینقدر بین اعضای خونه فاصله نمیوفتاد... اینقدر دیوارای اتاقامون از هم دور نبودن...

انتخاب می کردم بابا یه شغل معمولی داشته باشه با یه درآمد معمولی تر...

خونمون یه جایی نزدیک رود هان باشه...

و دوست داشتم آخر هفته ها به جای اینکه من و تو توی عمارت تنها باشیمو بابا پی عیش و نوشش باشه بریم پیک نیک...

دوست داشتم دوران دبیرستانم به جای غذاهای خانوم هان تو آشپزی می کردی... به جای اینکه هر کدوم از ماها تنهایی غذا بخوریم دور یه میز جمع بشیمو از روزی که گذروندیم حرف بزنیم...

دلم می خواست با بابا حرفای مردونه می زدیم...
و حالا که فکر میکنم همه ی این چیزا کاملا برعکس موقعیت الانمونه، نه این عمارت درندشت خونه ی گرم و صمیمی که میخواستمه و نه خاندان پارک اون خانواده ی معمولی‌...

پارک جیمین محصول این زندگیه... اگه من میتونستم هر کدوم از اینا رو خط بزنم دیگه پارک جیمینی هم وجود نداشت... مگه نه؟

ولی یه چیزو خوب میدونم پارک مینهی... اونم اینه که تو تنها قسمتی از زندگیمی که هیچ وقت به عوض کردنش فمر نکردمو نمی کنم...

تو... مامان... تنها وجه مثبت این زندگی سراسر سختی هستی..

آرزو میکنم هیچ وقت نخوای نگاهم کنی... هیچ وقت...
بذار توی نظرت همون جیمین معصوم باشم...

این روزا عجیب از پارک جیمین بودن بیزارم....

دفترو بستو اشکاشو کنار زد، نگاهشو به پنجره دادو سعی کرد بغضشو قورت بده، همون لحظه صدای در اومدو بلافاصله قامت جکسون مقابلش ظاهر شد، مرد نگاه ریز شدشو به دخترو دفتر توی دستش انداختو پرسید:

_چیزی شده؟

جه هی سرشو به طرفین تکون داد، جکسون سعی کرد لبخند کمرنگی روی لباش بنشونه، دستاشو توی جیباش فرو کردو گفت:

_میخوام ببرمت بیرون!

جه هی از روی تخت بلند شدو لباشو توی دهنش کشید، باز سرشو به طرفین تکون داد که مرد گفت:

_چیزی نمیشه... زود برمیگردیم، جیمین نمیتونه تو رو اینجا زندونی کنه!

جه هی دفترشو باز کردو نوشت:

_نمیخوام... اون عصبانی میشه

جکسون اخم کردو گفت:

_چیزی نمیشه

🦋the silent cry of love🦋Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz