جه هی نگاه دردمندشو به جیمین داد، با دو دست شکمشو محکم گرفته بود وقتی گفت:
_ه...هی...هیچیم...ن..نیس
اما درد وحشتناکی که توی دل و کمرش پیچیده بود داشت می کشتتش، جکسون گفت:
_تو همیشه بهش آسیب میزنی جیمین! تو یه ادم مریضی!
جیمین خواست به سمتش یورش ببره که جه هی حس کرد تمام محتویات معده اش داره بالا میاد، دست می یونگو پس زدو دوید تا خودشو به سرویس برسونه، محتویات معده اشو توی کاسه ی توالت خالی کردو همونجا کنار دیوار نشست چون ضعف تمام بدنشو در بر گرفته بود، درد وحشتناکی رو جای عملش احساس می کرد، دکترش گفته بود که باید یه مدت مراقب باشه اما این ضربه ی غیر منتظره باعث شده بود حالش بد بشه...
صدای در زدن به گوشش رسید و پشت بندش صدای جیمینو شنید:
_جه هی!؟ حالت خوبه؟
دختر لب گزیدو سرشو به دیوار پشت سرش تکیه داد، دستشو روی شکم دردناکش گذاشت که همون موقع در باز شدو قامت جیمین رو به روش قرار گرفت، مرد روی زمین نشستو با نگرانی نگاهش کرد، گفت:
_چی شده؟ درد داری؟
جه هی سرشو تکون داد که جیمین دوباره گفت:
_من اصلا نفهمیدم که تو پشت سرم بودی!
_اش...اشکا..لی... ن...ندا...ره
جیمین دست بردو پیراهن جه هی رو بالا کشید، روی اون جای بخیه دست کشیدو گفت:
_اینجات درد میکنه؟
جه هی با چشمای مظلومش نگاهش کردو گفت:
_ه...همممم..همه جاش
جیمین لباشو توی دهنش کشیدو با پشیمونی نگاهش کرد، دستاشو زیر زانوها و کمر دختر بردو بلندش کرد، همزمان که از دسشویی خارجش میکرد بی توجه به اون سه نفر گفت:
_الان زنگ میزنم به دکتر
و بعد از گفتن این حرف وارد اتاق شد تا جه هی رو روی تخت بخوابونه
تهیونگ به چند تا از افراد جیمین اشاره کرد تا جکسونو از اونجا ببرن، رو به می یونگ گفت:
_اشکالی نداره اگه ازت بخوام مواظب این آدم باشی تا کار اشتباهی نکنه؟
می یونگ نگاه مرددشو به جکسون داد، تهیونگ که نمیدونست ادم سمی ای که دختر عاشقش شده همین جکسونیه که همه از جنونش می ترسن! سرشو تکون دادو گفت:
_سعی میکنم
ته لبخند زدو دستشو روی ساعد دست دختر گذاشت، گفت:
_من میرم دنبال دکتر، تا اون موقع مواظب خودت باش!
می یونگ لبخند سردو لرزونی زد، زیر نگاه مواخذه گر جکسون داشت آب می شد، حس میکرد تمام بدن جکسون گوش و چشم شده تا سر در بیاره بین دختر مقابلش و کیم تهیونگ چی در جریانه!
YOU ARE READING
🦋the silent cry of love🦋
Fanfiction__completed__ من فریاد کشیدم... فریاد کشیدم اما... یه فریاد خاموش... فریاد من به گوش هیچ کس نرسید... نه تو و نه هیچ کس دیگه... فریاد من خاموش بود... تو نمی شنوی... هیچ وقت نمی شنیدی... البته حق داری، بین من و تو به اندازه ی یه دنیا فاصله ست، تو... پ...