Taste Like Honey - Part 24

4.1K 604 71
                                    

پشت میز نشست و تهیونگ هم به میز نزدیک شد و کاغذایی که دستش بود رو روی میز گذاشت.
_اینا اطلاعات کساییه که بارمون رو دزدیدن و فرار کردن
جونگ کوک در حالی که اخم غلیظی به چهره داشت نگاهی به اطلاعات انداخت و داد زد:
_الان با محموله ی من کدوم گوری رفتن هان؟
تهیونگ_بچه ها دارن سعی میکنن ردشونو بزنن اما فعلا خبری نشده
جونگ کوک_زنگ بزن نامجون بگو بیاد اینجا
تهیونگ جا خورد و لب زد:
_من بزنم؟
جونگ کوک با عصبانیت بهش نگاه کرد و جواب داد:
_نه پس من بزنم
تهیونگ زیر لب عذرخواهی کرد و از اتاق بیرون رفت.
حالا چطوری به نامجون زنگ میزد؟!
پاشت از پله ها پایین میرفت که جیمین رو وسط پله دید و سر جاش وایساد.
وقتی جیمین رسید پیشش گفت:
_جیمینا میشه یه کمکی بهم بکنی؟
جیمین با دیدنش تعجب کرد و پرسید:
_چیشده؟
تهیونگ_رئیس عصبانیه...بهم گفت زنگ بزنم به نامجون بیاد اینجا ولی من که نمیتونم زنگ بزنم
جیمین_چرا عصبانیه چیشده مگه؟
تهیونگ_یه محموله داشتیم که باید میفرستادیم ژاپن ولی یه باند قاچاقچی دزدیدنش...خیلی عصبانیه اصلا نمیشه باهاش حرف زد...من روم نشد بهش بگم نمیتونم به نامجون زنگ بزنم
جیمین_خب...
موبایلش رو از جیبش درآورد و لب زد:
_شمارشو بده من بهش خبر میدم
تهیونگ شماره ی نامجون رو داخل موبایل جیمین وارد کرد و موبایل رو بهش برگردوند.
جیمین دکمه ی تماس رو زد و منتظر شد.
وقتی نامجون جواب داد سریع گفت:
_نامجون شی...من جیمینم...جونگ کوک میخواد ببینتت گفت فوری بیای اینجا خیلی عصبانیه زود خودتو برسون
نامجون در کمال تعجب اینکه چرا جیمین بهش زنگ زده باشه ای گفت و تماس رو قطع کرد.
جیمین موبایلش رو توی جیب شلوارش گذاشت و نگاهش رو به تهیونگ دوخت:
_این تموم شد...ولی انقد خودتو ازش قایم نکن بالاخره قراره بازم به هم برگردین
تهیونگ_ولی...چطوری آخه؟
جیمین دستی روی شونش گذاشت و جواب داد:
_اونو بسپر به من...من میرم پیش جونگ کوک
با عجله از پله ها بالا رفت و خودش رو به اتاق کار جونگ کوک رسوند.
وارد اتاق شد اما دید که اونجا نیست.
برگشت و به سمت اتاق خواب رفت و بدون در زدن وارد شد.
با دیدن جونگ کوک داخل اتاق کلوزت رفت اونجا و بهش نزدیک شد.
_حالت خوبه؟...تهیونگ بهم گفت چه اتفاقی افتاده!
جلوتر رفت و آروم کتش رو از تنش بیرون کشید و یه گوشه گذاشتش.
+تو که اومدی بهتر شدم عزیزم
با صدای خستش که بخاطر داد زدناشم دو رگه شده بود این حرف رو زد و دستای جیمین که داشتن دکمه های پیرهنش رو باز میکردن رو گرفت و دور کمرش حلقشون کرد.
پیشونیش رو به پیشونی جیمین چسبوند و لب زد:
_امروز اصلا ندیدمت عشقم...داشتم دیوونه میشدم
جیمین سرش رو به سینه ی برهنه ی جونگ کوک چسبوند و جواب داد:
_میخوای واست چای بیارم؟
جونگ کوک سرش رو کمی عقب کشید و توی چشمای جیمین خیره شد.
موهای نرمش رو با انگشتاش به بازی گرفت و گفت:
_چای؟...یعنی فک کردی چای بیشتر از تو میتونه منو آروم کنه؟
سرش رو جلو برد و بوسه ای روی پیشونی جیمین زد.
_همینکه کنارم باشی آروم میشم عزیزم
جیمین_باشه پس همینجا میمونم
جونگ کوک _یونا کجاست؟
جیمین_یک ساعت پیش با نانا رفت حمام...یکم بخاطر اینکه سر نانا شلوغ بود دیر شد...الانم خوابیده
جونگ کوک نگاهی به ساعت که ده شب رو نشون میداد انداخت و گفت:
_چقد زود خوابیده!
جیمین_وقتی رفت حمام و اومد خوابش گرفت
جونگ کوک_خوبه عزیزم
جیمین_میخوای بریم توی حیاط یکم قدم بزنیم و حرف بزنیم؟
جونگ کوک _حتما...بذار لباسامو عوض کنم بعد میریم
جیمین ازش جدا شد و مشغول آویزون کردن کت و پیرهنش داخل کمد شد و جونگ کوکم لباسای جدید پوشید.
باهم از اتاق بیرون اومدن و رفتن پایین.
وارد حیاط شدن و شروع کردن به قدم زدن که جیمین گفت:
_چرا به تهیونگ گفتی زنگ بزنه به نامجون؟
جونگ کوک_چرا نباید بگم؟
جیمین_ما باهم حرف زدیم یادت رفته؟
جونگ کوک_آها...راست میگی...اصلا حواسم به اون موضوع نبود...ولی اشکالی نداره که، اینطوری جرقه ی به هم نزدیک شدنشون میخوره
جیمین_تهیونگ زنگ نزد بهش...من زدم...تهیونگ روش نمیشد
جونگ کوک_که اینطور
به سمتی از حیاط اشاره کرد و لب زد:
_بیبی اونجا رو ببین...نظرت چیه که یه آلاچیق کوچیک بذاریم اونجا...واسه وقتایی که میخوایم بیایم داخل حیاط و باهم خلوت کنیم هوم؟
جیمین ابروهاش رو بالا انداخت و جواب داد:
_خیلی جالب میشه!
جونگ کوک_فردا یه سری مدل باهم چک میکنیم تا هرکدومو دوست داشتی بذاریم
جیمین_باشه
چند دقیقه گذشت تا اینکه ماشین نامجون گوشه ای از حیاط پارک شد و نامجون پیاده شد.
با دیدن جونگ کوک که توی حیاط بود با عجله به سمتش اومد و گفت:
_چه خبر شده؟...بهم گفتن سریع خودمو برسونم چیشده؟
جونگ کوک_برو پیش تهیونگ ببین میتونین رد قاچاقچیا که محمولمونو دزدیدن بزنین یا نه...نامجون من هم اون عوضیا رو میخوام هم محمولمو
نامجون با شنیدن اسم تهیونگ مکث کوتاهی کرد و لب زد:
_تهیونگ؟!
جیمین_انقد از هم دوری نکنین بالاخره یکیتون باید یه قدمی برای درست کردن این رابطه برداره دیگه
نامجون_منظورت چیه؟
جونگ کوک_خودتو نزن به اون راه من و جیمین همه چیو میدونیم...زودباش برو پیشش از این به بعد بیشتر مجبورتون میکنم کنار هم باشین تا زمانی که رابطتون درست بشه!
نامجون سری تکون داد و ازشون فاصله گرفت.
جونگ کوک در حالی که میخندید به جیمین نگاه کرد و گفت:
_چی فک میکنی؟...به نظرت میتونن عاقلانه همه چیزو بین خودشون درست کنن؟
جیمین_امیدوارم بتونن
...
وارد ساختمان کوچیکی که کنار ساختمان اصلی عمارت قرار داشت و مخصوص بادیگاردا بود شد و دور و بر رو نگاهی کرد تا اینکه تهیونگ رو پیدا کرد.
جلو رفت و صداش زد که تهیونگ برگشت و با دیدنش چند لحظه خشکش زد.
نامجون_جونگ کوک بهم گفت بیام پیش تو ببینم میتونیم رد قاچاقچیا رو بزنیم یا نه
تهیونگ به مانیتور روی میز اشاره کرد و گفت:
_یه نفرشونو پیدا کردیم...چند نفرو فرستادیم سر وقتش اگه بتونیم ازش حرف بکشیم و بفهمیم بقیشون کجان باقی کار واسمون راحت میشه
نامجون_طرف خانواده داره؟
تهیونگ_هنوز چیزی نمیدونم
نامجون_میتونیم خانواده هاشونو پیدا کنیم و گروگان بگیریمشون...اینطوری مجبور میشن خودشون با پای خودشون بیان تسلیم بشن و جونگ کوکم بهشون رحم میکنه
تهیونگ_نمیشه...رئیس دوست نداره کسی رو با خانوادش تهدید کنه
نامجون_تهیونگ قرار نیست بلایی سرشون بیاریم فقط میخوایم یکم بترسونیمشون همین
تهیونگ_باشه...خودت رئیسو راضی کن
عقب عقب رفت تا از نامجون فاصله بگیره که یهو پاش به پایه ی صندلی گیر کرد.
نزدیک بود روی زمین سقوط کنه که نامجون دستش رو گرفت و کشیدش به سمت خودش تا جلوی افتادنش رو بگیره.
نامجون_مراقب باش
تهیونگ سرش رو بالا گرفت که ناخواسته صورتش توی یه سانتی صورت نامجون قرار گرفت.
سریع خودش رو عقب کشید و لب زد:
_ببخشید...ممنون که کمک کردی
از نامجون دور شد و رفت بیرون تا به باقی کارا رسیدگی کنه.
مدت ها بود اینطوری به هم نزدیک نشده بودن و حالا دوباره مثل اوایل که عاشقش شده بود حس عجیب و غریبی داشت!
نامجون همچنان همونجا ایستاده بود و اتفاقی که چند لحظه پیش افتاد رو برای خودش مرور کرد.
نگاهی به دستش که اون لحظه دست گرم تهیونگ رو لمس کرده بود انداخت و پوزخندی زد.
دلتنگش بود و دلش میخواست برای درست کردن رابطشون تلاش کنه!!

ادامه دارد...

Taste Like HoneyWhere stories live. Discover now