قدم دهم

1K 371 429
                                    

(آهنگ این پارت (Noir) رو از چنل دانلود کنید.)

تهیونگ جلو اومد و گردنش رو بوسید.
" بوی خوبی میدی"
لبخندی زد و شیرجوش رو از روی شعله برداشت تا با پودر قهوه مخلوط کنه.

ده دقیقه ای میشد که از حموم برگشته بود، تهیونگ بیخیال چسبیدن بهش شده، فقط تماشاش میکرد.
جونگ کوک ماگِ شیرقهوه ها رو روی میز گذاشت و تهیونگ همزمان که مینشست، گفت" پرواز فردا کنسل شد، دیر تر برمیگردیم."

جونگ کوک متعجب نگاهش کرد" اما نینا تنهاست.."
تهیونگ دهنه ی ماگ رو لمس کرد و اون رو چرخوند تا دسته اش مقابلش قرار بگیره" تنها نیست،پیش مادرته.منم بابت پرونده ی جدیدی ک بهم خورده باید یکی رو اینجا ملاقات کنم."

جونگ کوک چیزی نگفت و سرش رو پایین انداخت.
درواقع از این فرصت راضی بود، میتونست جاهای بیشتری از خونه رو بگرده و دست کم سرنخِ هرچند کوچیکی پیدا کنه که نشونی ای از خواهرش باشه.
بعد از رفتن تهیونگ، به طبقه ی بالا رفت و سمت میز تهیونگ راه کج کرد.

درِ کمد رو باز کرد و با دیدن گاوصندوق نفس عمیقی کشیده، مقابلش زانو زد..
بلد بود بازش کنه..

توی دوره ی سخت زندگیش در توکیو، دو سه باری برای باز کردن گاوصندوق چند کلاب، پول خوبی گرفته بود..
اما بعید میدونست ایمن سازی گاوصندوق دادستان کیم هم با اونها یکی و ضعیف باشه..

با اینحال تلاشش رو کرد و گوشش رو به آهن سرد گاوصندوق چسبونده، دستگیره اش رو چرخوند..
سکوت خونه بهش این اجازه رو میداد که با تمرکز بیشتری منتظر صدای تیکِ چفت شدن قفل و کلید باشه..

دستگیره رو یک دور چرخوند و برای دور بعدی آروم تر انجامش داد که بالاخره صدای تیک خورد و خبر از باز شدنش داد!

نفس راحتی کشید و در رو باز کرد..
چند دسته اسکناس، یک جعبه جواهرات و پوشه ای از مدارک داخلش به چشم میخورد..
با حس سایه ای بالاسرش، وحشت زده برگشت اما کسی رو ندید.

قلبش از هیجانی سرد، به سینه اش میکوبید و دهنش خشک شده بود..
پوشه ی مدارک رو روی زمین خالی کرد و بینشون رو گشت.

برای پیدا کردن کاغذی که هیچ ایده ای ازش نداشت، مصمم بود و تصور میکرد با پیدا کردن، نصف راه رو طی کرده باشه اما وقتی کاغذ رو پیدا کرد و متنش رو کامل خوند، برق از سرش پرید و احساس بازنده بودن بهش دست داد.

" طبق این قرارداد، طرفِ A متعهد میشود که طبق خواسته ی طرفِ B ، تمام حرص، بی حوصلگی، ناراحتی و عصبانیتش از کار و غیره را به شکل سیلی، لگد، مشت و ضربه با کمربند، روی طرف B خالی کند، در غیر این صورت طرفِ A  از حقِ بچه داشتن محروم می شود و نمیتواند پدر شدن را تجربه کند.."

وارفته اونجا نشسته بود و به کاغذ نگاه میکرد..
امضای خواهرش و اسمش که مقابل حرف B نوشته شده بود، مقابل چشمهاش چرخ میزد و امضای تهیونگ هم چشمهاش رو به درد مینداخت..
این قرارداد از نوع BDSM نبود..
این قرارداد به شکلی خصوصی فقط برای این خواسته تنظیم شده بود..
خبری از گرایش های جنسی یا لیستی از کینک های مورد علاقه نبود..

𝐒𝐮𝐤𝐢 || VKOOKOù les histoires vivent. Découvrez maintenant