سلام بر خوشگلای پولار
اول از همه بگم که من به شدت استرسیم و الان به کمک چانکته که جرعت کردم بالاخره بعد ماهها آدین رو آپش کنم. آدین زمانی که خوشحال بودم به سراغم اومد وباعث شد بعد سالها قلم به دست بگیرم و اولین فیکم رو بنویسم ولی روالش در بدترین دوران زندگیم اتفاق افتاد. با این حال من آدین رو خیلی دوست دارم حتی کلمه خیلی هم براش بینهایت کمه، در کل که امیدوارم دوسش داشته باشید و براتون جالب باشه. خودم که هربار با ایدههای جدیدی که سراغم میاد سورپرایز میشم و آدین، بیشتر از قبل برام دوست داشتنی میشه؛ پس امیدوارم برای شما هم به همین شکل باشه.
خب بریم که بیشتر از اونچه که میدونید با آدین آشنا بشیم.
YOU ARE READING
ODIN
Fanfiction«ادین»، داستان دو آدم تنهاست. دو نفری که یکیشون با وجود اطرافیانش، تنهایی درونش رسوخ کرده و در طرف مقابل کسی که خودشو از بقیه دور میکنه و به تنهایی که عاشقشه پناه میبره اگه این دو نفر هم رو ببینن چه اتفاقی میفته؟ آیا میتونن تنهاییهاییشون رو با...