جشن کریسمس۱💫💝

106 15 38
                                    

این پارت تقدیم به لین‌بانی من💝

(*^3^)/~☆(*^3^)/~☆

یه جام شراب از توی سینی که گارسون توی دستاش در حال پخش کردن بود برداشت و به سمت آنایی که در گوشه‌ترین و به نسبت آروم‌ترین قسمت سالن ایستاده و در حال حرف زدن با دستیار چانیول بود رفت. با قرار گرفتن بینشون، آهی مکالمه رو قطع و تعظیمی کرد و گفت:

-بااجازتون.

هر دو سری تکون دادن. با رفتن آهی، آنا لبخند خسته‌ای زد و گفت:

-هنوز نیومده.

کمی از جام شرابش نوشید و گفت:

-نگران نباش.

و جامی که توی دست دیگش بود رو به سمتش گرفت. آنا جام شراب رو از تو دستش گرفت و مایع درونشو کامل نوشید و بعد پاکت توی دستش رو به سمتش گرفت و گفت:

-نمی‌دونم باید چه حسی داشته باشم.

پاکت رو ازش گرفت و بازش کرد. با خوندن محتوای روی برگه توی پاکت هوفی کشید و کلافه گفت:

-دستیارش چی گفت؟

-آدین هدیه کریسمسه و بعد از امشب نباید هیچ‌گونه برخوردی باهاشون داشته باشم.

-پسره دیوونه.

-من انتظار بیشتر از اینا رو داشتم ماما ....

با شنیدن صدای کیونگسو که بلند گفت «واو. باورم نمیشه که رئیس پارک از مشکی دل کنده» جملشو نصفه رها کرد و نگاه هردوشون به سمت در ورودی و کارمندایی که تعظیم کرده و با رئیسشون سلام و احوالپرسی می‌کردن و با دیدن آدین و بکهیون همراه چانیولی که همیشه تنها به مراسم میومد تعجب کرده و در حال پچ پچ کردن بودن، کشیده شد. چانیول کت و شلوار و کراوات کله غازی با طرح‌های خال خالی پسته‌ای و زیرش پیراهن سفید به تن داشت و بکهیونی که پیراهن سفید و کروات راه راه سفید مشکی به همراه کت و شلوار و اور کت بلند یه دست مشکی که رو شونه‌هاش گذاشته بود و آدینی که تک کت و پیراهن سفیدی با شلوار چرم پوشیده بود، به سمت میزی که پسرا دورش جمع بودن می‌رفتن.

با حس نگاه خیره‌ای رو خودش، سرشو چرخوند که با آنا و ماما مواجه شد. پوزخندی به هردونفرشون زد و نگاهشو ازشون گرفت و با پسرا دست داد.

تضاد پوزخند روی لبای چانیول با نگاه توی چشماش، در حدی اذیتش کرد که دوتا جام شراب رو برداشت و یک ضرب هر دو رو نوشید و گفت:

-با اجازه میرم برنامه‌ها رو آماده کنم.

و تعظیم نصف و نیمه‌ای کرد که خانم کیم دستشو روی بازوش گذاشت و گفت:

-منم همراهت میام.

سری تکون داد و همراه هم به سمت اپراتوری که برای امشب استخدام کرده بودن رفتن تا آخرین هماهنگی‌ها رو باهاش انجام بدن.

ODINTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang