همینکه شیفتش تموم شد از بیمارستان خارج شد و به مغازه جلوی بیمارستان نگاه کرد. امیدوار بود که اینبار برخلاف این مدت باز باشه ولی با دیدن چانیولی که سوار موتورش شده و کلاهشو میذاره رو سرش امیدش از بین رفت. مثل همیشه چانیول زود مغازه رو بسته بود. از همون فاصله صداش زد:
-چانیولللل
چانیول کلاهشو پایین آورد و به طرف صدا برگشت و بکهیونو دید که به
سمتش میدوه. همین که بهش رسید با جدیت و اخمای درهم شروع کرد به
حرف زدن:
-آخه مگه مرغی که زود میبندی و میری؟!!
حرفاش که تموم شد، چانیول دستشو روی پیشونیش گذاشت.
-نه تب نداری!
بکهیون دستاشو به کمر زد و گفت:
-معلومه که ندارم!
-پس چرا چرت و پرت میگی؟
-یاااااا
-مثال اشتباه نزن تا مسخره نشی. خب برو کنار باید برم.
و با دستش بکهیون رو کنار زد تا جلوش باز بشه.
بکهیون از پشت جلیقشو کشید و گفت:
-کجا؟ کارت دارم.
چان دستاشو زد به سینه زد و بهش نگاه کرد.
-بفرمایید پرنس بیون زودتر حرفاتونو بزنید این بنده حقیر کار داره.
بکهیون چشماشو چرخوند.
-خیلی بیشعوری
-خودت نمیخوای بهت احترام بزارم.
-بعدا هم میشه راجع به بیشعور بودنت بحث کرد. اومدم بگم منو برسونی خونم.
-تو هم خیلی پررویی مگه من رانندتم؟
بکهیون که دید چانیول مثل همیشه بهش بیتوجه و فقط بلده باهاش کل کل کنه و با این روال به خواستش نمیرسه آهی کشید که فکری به ذهنش زد. تصمیم گرفت یه بار برای اولین و آخرینبار از ورژن کیوتش استفاده کنه؛ پس نفس عمیقی کشید و بعد سرشو کج کرد و با چشمایی که برای اولینبار خودشونو واسه کسی مظلوم میکردن نگاش کرد.
-نه دوستمی.
چانیول سری تکون داد و با افسوس گفت:
- لوس بودن هم به ویژگیات اضافه شد.
بکهیون بعد شنیدن کلمه لوس که حتی بیشتر از کلمه کیوت بهش حساس بود با جدیت گفت:
-لوس نه کیوت. خب میبری یا نه؟
چانیول جوابشو نداد و هیچ حرکتیم نکرد، بکهیون فرضو بر اینکه سکوت نشانه رضایته گذاشت؛ پس درحالی که تو ذهنش چندمین قدم برای نزدیکی به چانیول رو تیک میزد، پشت سرش نشست و دستاشو باز کرد تا چانیول رو بغل کنه، که چان پیاده شد و بکهیون که حس میکرد اگه مثل تمام مدت دوستیشون خودشو کنترل نکنه؛ با مشت به چانیول حملهور میشه.
KAMU SEDANG MEMBACA
ODIN
Fiksi Penggemar«ادین»، داستان دو آدم تنهاست. دو نفری که یکیشون با وجود اطرافیانش، تنهایی درونش رسوخ کرده و در طرف مقابل کسی که خودشو از بقیه دور میکنه و به تنهایی که عاشقشه پناه میبره اگه این دو نفر هم رو ببینن چه اتفاقی میفته؟ آیا میتونن تنهاییهاییشون رو با...