چهل و نهمین چیزی که دربارت ازش متنفرم، بهم ریختهای.
همیشهی خدا مثل کوه لباسام روی تخت بهم ریختهای.
فکر میکردم حالا که کانگ بیخیالت شده در آرامش باشی،
اما تو از قبلا هم آشفتهتر به نظر میای. این ترسناکه.
مثل گیر انداختن یه گربهی بدخلق کنج دیواره،
هرکاری ممکنه ازت بربیاد و من نمیتونم فکرت رو بخونم.
برام مهم نیست اگه خودتو به درو دیوار بکوبی،
اما به من چنگ ننداز پارک جیمین.
من هیچ واکسنی نزدم و نمیخوام مبتلا به کزاز بشم.
به جای من به یکی چنگ بنداز که مایه دردسرت بشه،
چون درد تو مایه سرخوشی منه
و من برای دردسر دیگران شدن زیادی خستم.
~~~~~~~~•~~~~~~~~
جیمین بهم ریخته بود. از روز گذشته که با زنگ پایان ساعت ناهار از جا پریده بود و اون رو انتهای راهرو درحال تماشا کردنش دیده بود، بهم ریخته و ترسیده بود و چندین بار توی راهروها زمین خورده بود.
نمیدونست اون بسکتالیست از کجا متوجه بهم ریختگیش شده. شاید موقع ناهار زیادی احساساتش رو نشون داده بود یا شایدهم همونطور که تهیونگ گفته بود از همیشه رنگپریدهتر و مضطربتر به نظر میرسید. هرچی که بود، اهمیتی نداشت. چون جیمین توی دردسر افتاده بود.
اون دیده بودش. کیم جیسوی لعنت شده اون رو دیده بود که به کی خیره شده و قطعا قرار بود اون رو به کانگ بگه. شایدهم گفته بود و این دلیلی بود که تمام روز رو کانگ صرف خیره شدن بهش کرده بود.
اخرین باری که اون عوضی بهش خیره شده بود کی بود؟ احتمالا به قبل از جریان لباس ورزشی کیم جیسو برمیگشت. جیمین توی دردسر افتاده بود و این تا حدودی میترسوندش. شاید برای همین بود که اون روز رو بیخیال خیره شدنش به کاپتانش شد.
»--------------------------«
نامجون از وقتی که به یاد میاورد، درحال خرابکاری بود. از روز تولدش که به اشتباه آنژیوکت مادرش رو وقتی برای اولین بار در آغوشش جا میگرفت از دستش بیرون کشید، تا تولد شانزده سالگیش که تقریبا خونه رو با شمعهای وارمر به آتیش کشید.
بدشانسی اون مثل یه نفرین نحسی بود. شاید برای همین بود که خیلی راحت تونست با قلدرها کنار بیاد. نامجون حتی با نگاه کردن به افراد هم میتونست بهشون آسیب بزنه و این دلیلی بود که اون از آدمها فاصله میگرفت. البته نه همشون.
YOU ARE READING
Your Pain Is My Joy
Short Story"متوقف شده❌" +اگه دیگه هیچکدوم از نامههات رو نخونم از سرم میپری؟ -اگه ببوسمت خفه میشی؟ Couple:Yoonmin, Nαmhopekook (ft. Jack), Jintae Genres:Schoollife, slice of life, romαnce, smut Up time: - خلاصه: یه نفر روی پارک جیمین شرط بست و باخت و از اون به...