D-79 (2)

571 82 45
                                    

-شاید بخواد خودشو با یه شات اسپرسو بکشه هاه؟

بسکتبالیست با کنایه گفت و با اینحال برای نشستن روی صندلی چوبی‌ای که دنسر براش عقب میکشید مقاومتی نکرد.

+بدون ناهار نمیشه خوب فکر کرد هیونگ. یه چیزی بخوریم میفهمیم کجا باید دنبالش بگردیم.

جیمین با لحن احمقانه‌ای خودش رو توجیه کرد و کوله‌ی کاپیتانش رو‌ قبل از گذاشته شدنش روی زمین کشید تا کنار کوله‌ی خودش روی سکوی کنار میزشون بذاره.

-ساعت ناهار چیکار میکردی؟

یونگی بدون اینکه حتی روی صندلی بچرخه تا رو به دنسر بشینه پرسید و منوی مقوایی روی میز رو برداشت تا نگاهی بهش بندازه.

+به تو فکر میکردم.

پسر کوچکتر فقط برای از دست ندادن اون فرصت عالی برای لاس زدن به زبون اورد و فکر کرد که این حرف برای کاپیتانش جالب‌ توجه‌تر از این حقیقت که جیمین تمام وقتش رو صرف حرف زدن با کیم سوکجین کرده باشه.

هرچند که یونگی اون رو نادیده گرفت. طوری رفتار کرد که انگار صدای دنسر رو نشنیده و بدون هیچ واکنشی منو رو برگردوند تا پشتش رو بخونه. دلش یه چیز گرم میخواست یا سرد؟ هیچ ایده‌ای نداشت.

+این کافه تُست‌های خوشمزه‌ای داره هیونگ.

جیمین برای راهنمایی بسکتبالیست که با جدیت روی منو تمرکز کرده بود گفت و روی میز خم شد تا با گذاشتن انگشتش روی منو، به قسمت تست‌ها اشاره کنه.

+جز تست وگانش، توی بقیشون سبزیجات نمیذارن.

بدون اینکه حتی پسر بزرگتر چیزی بپرسه توضیح داد و بعد سرجاش روی صندلیش برگشت تا با گذاشتن دستش زیر چونه‌هاش با علاقه به یونگی‌ای که با اخم کمرنگی اطلاعات اون قسمت از صفحه رو میخوند تماشا کنه. واو...کاپیتانش واقعا جذاب بود.

"میتونم سفارشتونو بگیرم؟"

پسر جوان با پیشبند دور کمرش پرسید، دفترچه‌اش رو بالا گرفت تا بنویسه و یونگی با اینکه کمتر از چهاربار توی عمرش پاش رو توی یه کافه گذاشته بود، فکر کرد که گارسون‌ها معمولا خوش اخلاق‌تر از این باید باشن.

-یه تست مرغ.

بسکتبالیست با بیخیالی گفت، از قصد منو رو پیش خودش نگه داشت و جیمین حتی تلاشی هم برای گرفتنش نکرد.

+میلک‌شیک نسکافه.

دنسر با لبخندی که دیدش رو محدود میکرد‌ گفت و زمانی که گارسون با تعظیم کوتاهی برگشت تا بره، هنوزهم به کاپیتانش خیره شده بود. یونگی گوش‌های تیزی نداشت و با اینحال جیمین طوری بهش خیره شده بود که میتونست زمزمه‌های مختلفی رو اطرافش درمورد گی بودن اتمسفر میز اونها بشنوه. خب، پارک جیمین واقعا مایه‌ی آبروریزی بود.

Your Pain Is My Joy Where stories live. Discover now