D-72

293 78 40
                                    

احتمالا اینو زیاد نمیشنوی از اونجایی که من زیادی صبورم،

اما من میتونم یه تتوی جدید روی بدنت بجا بذارم.

پس سعی نکن چالش‌های نوجوونیت رو با من امتحان کنی.

من اوپات نیستم پارک جیمین، این آخرین باریه که میگمش.

تو و این رفتارای عجیب غریبت بامزه نیستید.

من برات مینویسم چون مجبورم،

به محض تموم شدن این نامه‌ها توام برای من ناپدید میشی.

قبلا هم بهت گفتم که من باهات بازی نمیکنم

پس نیمه شب پیام نده و سعی نکن رو مخم بری

ما دوست نیستیم پارک جیمین، درد تو مایه سرخوشی منه.

~~~~~~~~•~~~~~~~~


"معلومه که ما دوست نیستیم، ما همو بوسیدیم!"

مهم نبود چقدر تهیونگ درباره‌ی شکست خوردن نقشه‌اشون ناامید باشه، تنها چیزی که جیمین بهش اهمیت میداد همین بود. اون قرار نبود بخاطر تموم شدن یه تعداد مسخره نامه ناپدید بشه! این دیگه چی بود؟ حتی نمیدونست چرا کاپیتانش انقدر ازش عصبانیه.

+اون قطعا یه نابغه‌اس، ولی نمیفهمم چطور انقدر توی این مسائل خنگ رفتار میکنه. اون امسال هجده ساله میشه، نباید حداقل همین رو بدونه؟!

دنسر با اخم کمرنگی گفت و قاشق پوره رو داخل دهانش چپوند. کاپیتانش هنوز فکر میکرد جیمین میخواد دوست اون باشه؟ با این حساب نقشه‌ی اونها حتی نزدیک به موفقیت هم نبود.

-دراوردن حسادتشون فکر مزخرفی بود، متاسفم فکر نمیکردم انقدر بد پیش بره.

جونگکوک خجالت‌زده معذرت خواهی کرد و با اینحال تهیونگ حتی اون رو نمیشنید. پیراشکی‌های مورد علاقه‌اش دست نخورده‌ روی میز بودن و اون حتی یک لقمه هم میلش نمیشد وقتی کیم سوکجین، دوست پسر عوضیش به جای میز همیشگیش سر میز اون دخترهای احمق نشسته بود.

دوست پسر عوضیش صبح که تهیونگ به کتابخونه رفته بود کاملا اون رو نادیده گرفته بود و حالا، سر یک میز با پنج دختر سال بالایی نشسته بود و طوری قهوه مینوشید که انگار چند لحظه‌‌ی پیش میون‌هی مقابل چشم‌های تهیونگ تمام تلاشش رو نکرده تا به بهانه‌ی برداشتن پودینگ از ظرف دوستش سینه‌‌هاشو توی صورت اون بکوبه.

میون‌هی با صدا زده شدنش توسط ناره برای خوندن لیست به جاش خنده‌ی به ظاهر خجالت‌زده‌ای کرد و بلند شد تا با دور زدن میز پشت کتابدار بره و برای چک کردن لیست کتابخونه بهش کمک کنه.

اون تقریبا دو هفته به ناره به عنوان یکی از مسئولین کتابخونه التماس کرده بود تا برای چک کردن لیست کتابخونه کیم سوکجین رو به میز اونها دعوت کنه و به هیچ‌وجه این فرصت رو از دست نمیداد. کیم سوکجین...اون برای خودش بود.

Your Pain Is My Joy Where stories live. Discover now