D-65

320 92 32
                                    

نه تو آخه...محض رضای خدا پارک جیمین، تو احمقی؟!

هر اکانتی با اسم کاربری «مین» لزوما من نیستم!

فقط چون بهت درخواست فالو داده؟ جدا هیچ فکری نداری؟

حس میکنم یه بچه‌ی قربانی کلاهبرداری رو ملاقات کردم.

من حتی نمیدونم کدوم احمقی پشت اون اکانت بوده

و این درحالیه که تو خیلی بیشتر از چیزی که میخواسته رو

بدون هیچ دردسری بهش دادی. حالا میخوای چیکار کنی؟

تو دردسر افتادی پارک جیمین. اگه اون خبر پخش شه،

تو چندین برابر من توی دردسر افتادی. ازش خبر داری؟

و من به هیچ وجه نمیام نجاتت بدم. حتی فکرش هم نکن.

درد تو مایه سرخوشی منه.

~~~~~~~~•~~~~~~~~


وقتی یونگی برای اون دنسر دردسرساز نوشت که هیچوقت به کمکش نمیره، خودش هم میدونست که احتمالا قرار نیست سر حرفش بمونه. اما بهرحال، صاحب اون اکانت به دلایلی ساکت مونده بود.

هیچکس درمورد بوسه‌ی یه بازنده‌ و مهاجم قبلی تیم بسکتبال مدرسه حرفی نمی‌زد و درست مثل روز گذشته، اون هفت نفر بازهم با آرامش دور یک میز جمع شده بودن.

هرچند که ظاهرا پارک جیمین، اون دنسر دیوانه با زور دوستش به کافه تریا اومده بود و واقعا تمایلی به اونجا نشستن نداشت. این کاملا از پنهان شدنش بین دونگسنگ و دوست مو فرفریش مشهود بود.

اون بچه واقعا انقدر ترسیده بود؟ احمقانه بود. حتی اگه اون خبر پخش میشد، اینطور نبود که مثل درام‌های احمقانه بخاطر بوسیدن یکی از سال بالایی‌ها بخوان به اون آسیب جدی‌ای برسونن.

جیمین واقعا با خودش چی فکر کرده بود؟ شاید اونها توی یکی از گرون‌ترین هنرستان‌های سئول درحال تحصیل بودن، اما هنرستان هانیول هیچ وحشی‌گری‌هایی رو مثل گروه‌های نوجوانه‌ی احمقانه تو دراماهای آبکی متحمل نمی‌شد.

شاید گاهی احمق‌های بیکاری مثل کانگ برای سرگرمی به پخمه‌هایی مثل جیمین میپریدن. اما محض رضای فاک، اون دنسر فقط درمورد یونگی اونقدر پر دل و جرات بود؟ یونگی این رو درک نمی‌کرد. چطور میتونست اون رو بدون هیچ تردیدی ببوسه اما از پخش شدن خبرش انقدر بترسه؟

+دیروز موقع ترک سالن شنیدم که یکی میگفت اگه یکبار دیگه کنار جانگ هوسوک بشینه یه احمق تمام عیاره‌.

تهیونگ با کنایه گفت و دو نفر طرف دیگه‌ی میز بلافاصله سرشون رو پایین بردن. هرچند که یکیشون دقیقا همچین حرفی رو نزده بود.

Your Pain Is My Joy Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang