D-60

302 91 14
                                    

-جیمین! تو تقریبا اون رو کشتی!

این چندمین بار توی اون روز بود که کتابدار سر اون دنسر‌ بی‌فکر‌ فریاد میکشید. اون تنها کسی بود که اون اتفاق روی پشت بوم رو دیده بود و اگه کنجکاوی همیشگیش اون رو وادار به دنبال کردن اونها نمی‌کرد، اون بسکتبالیست ممکنه بود واقعا دچار خفگی بشه.

سوکجین نمیفهمید چطور یکی میتونه با بوسه دچار واکنش آلرژیک بشه، اما این اتفاقی بود که افتاده بود. بوسیدن بدون اجازه‌ی طرف مقابل بدون در نظر گرفتن احساساتش، این یه آزار جنسی بود و سوکجین قرار نبود آدرس اون بیمارستان رو به جیمین بده.

اگه اون بچه به اونجا می‌رفت و خانواده‌ی مین متوجه حقیقت علت واکنش آلرژیک پسرشون میشدن، اون دنسر واقعا به دردسر میفتاد. بعد از تجربه‌ی پسر بزرگشون، اونها قطعا به این موضوعات حساس‌تر هم شده بودن و هرچقدر هم که سوکجین از اون بچه کلافه بود، نمیخواست اون رو توی دردسر بندازه.

فقط چون...اون صداقت اون اعتراف احمقانه و دراماتیک رو حس کرده بود. نمیخواست بزاره رابطه‌ی اونها بهم بریزه. هرچند که از بنیه‌ی ضعیف مین یونگی واقعا سورپرایز و متاسف شده بود. اون بسکتبالیست بدخلق و خطرناک، واقعا انقدر ضعیف بود؟ سوکجین نمیتونست باورش کنه.

+هیونگ من فقط...من فقط بوسیدمش! من فکر نمیکردم وقتی میگفت که بهم آلرژی داره...واقعا جدی بوده باشه!

-جیمین، تو توی یه درامای لعنتی نیستی! نمیتونی بدون اجازه‌ی آدم‌ها اونهارو ببوسی!

+میدونم هیونگ و من متاسفم! من واقعا باید ببینمش و عذرخواهی کنم!

دنسر اصرار کرد و کتابدار خسته‌ از اون بحث به سمت پارکینگ دبیرستان قدم برداشت. بحث با اون بچه بی‌معنی بود. اون فقط داشت وقت تلف میکرد.

+هیونگ!

دنسر با ناامیدی فریاد کشید و کتابدار اون رو نادیده گرفت. بهرحال که اون بسکتبالیست گفته بود که نمیخواد فعلا هیچ ملاقاتی‌ای داشته باشه. پس فایده‌ی دلسوزی برای عشق نوشکفته‌ی اونها چی بود؟

دنسر کلافه به موهاش چنگ زد و به نامه‌ی بین انگشتاش نگاه کرد. نمیتونست بازش کنه. نامه‌ای که سوکجین هیونگش براش آورده بود رو نمیتونست باز کنه‌. مطمئن بود خوندنش قلبش رو آزار میده.

هرچند که وقتی به اتاق تمرین برگشت، نتونست جلوی خودش رو برای نشستن گوشه‌ی اتاق و باز کردن اون پاکت بگیره.

~~~~~~~~•~~~~~~~~

کدوم احمقی بعد از یه بوسه فرار میکنه پارک‌ جیمین؟

تو واقعا یه احمق تمام‌ عیاری. اگه میمیردم چی؟

باید قبل از انجام دادنش اون ژاکت کوفتی رو در میاوردی،

بهت گفته بودم که به کرفس حساسیت دارم!

میخواستی من رو بکشی؟ این یه اقدام به قتله!

فردا برمیگردم مدرسه و اگه یه پاکت شیر تو کمدم ببینم،

میام و به حد مرگ میزنمت. به عذرخواهی حتی فکرم نکن.

تو اولین بوسه‌ام رو دزدیدی. قرار نیست بخشیده بشی!

من حتی نمیتونم بگم ازت متنفرم.

فقط چون تو واقعا به نامه‌هام دقت میکنی.

عاشقمی؟ این دیگه چی بود؟ انتقام بخاطر گفتن حقیقت؟

این تقصیر من نبود که اون بچه غول عاشق شده!

درد تو مایه سرخوشی منه.


»-----------------------«

دنسر به سختی قهقهه زد و دستش رو بالا اورد تا اشک‌هاش رو پاک کنه. اون نامه‌ها...جیمین واقعا عاشقشون بود. هرچند... اون نوشته بود اولین بوسه؟!

بار دیگه نامه رو بالا اورد تا با دقت اون کلمات رو چک کنه. حقیقت داشت! جیمین واقعا اولین بوسه‌ی کاپیتانش بود و لعنت...جیمین نمیتونست جلوی خودش رو برای پوشوندن دهانش و داد کشیدن بگیره.

سوکجین به یونگی گفت که جیمین تمام روز گذشته رو توی اتاق تهیونگ گریه کرده بود. برای همین یونگی برخلاف خواسته‌ی درونیش تصمیم گرفت یه نامه بنویسه تا کاری کنه که جیمین کمتر احساس عذاب وجدان داشته باشه.

Your Pain Is My Joy Donde viven las historias. Descúbrelo ahora