𝐩𝐚𝐫𝐭𝟐

37 2 0
                                    

صبح راس ساعت 10بود که جیسو رو به روی برج خانوم اوه ایستاده بود..
کمی استرس داشت ولی نمیتونست بیخیال این کار بشه..
نفس عمیقی کشید و با خودش گفت:«انگار واقعا اونا خیلی پولدارن..!»
داخل برج شد..
از زیبایی و ابهت این برج کم مونده بود دهنش باز بمونه..!
نمیدونست که آیا خانوم اوه اونو برای پرستار نوه هاش لایق میدونه یا نه ولی امیدوار بود که قبول کنه..

به محض داخل شدن به خونه،صدای گریه ی بچه‌ها به گوشش خورد..
انگار حتی مادر بچه‌ها هم از دست بچه‌های خودش آسی شده بود..
مادر بچه‌ها نشست و دستی به موهاش کشید و با درموندگی گفت:«مامان اینجوری فایده نداره،باید هرچه زودتر یه پرستار براشون بگیری،منکه بیکار نیستم هرروز به خاطر اینا دیر به سرکارم برسم..!»
خانوم اوه هم با درموندگی سرشو پایین انداخت و گفت:«مگه کسی حاضر میشه پرستار این بچه‌ها بشه؟!»

جیسو که شاهد تموم این حرفا بود،یه قدم جلو اومد و رو بهشون گفت:«من...من خانوم حاضرم پرستار بچه هاتون بشم»
توجه هردو به جیسو جلب شد..
خانوم اوه ابرویی بالا انداخت و درحالی که قیافش شکل علامت سوال گرفته بود،پرسید:«تو دیگه کی هستی؟!»
جیسو سریع ادای احترام کرد و گفت:«من...کیم جیسو هستم 22سالمه و برای استخدام شدن به عنوان پرستار نوه هاتون اومدم»

مادر بچه‌ها پوزخندی زد و خطاب به جیسو گفت:«فکر کردی پرستاری از بچه‌های من به همین راحتیاست؟!،عجیبه،تا حالا هیچ کسی خودش برای پرستاری از بچه‌های من داوطلب نشده بود»
مادر بچه‌ها تهیون بود یه زن مغرور و خودخواه..
جیسو نفس عمیقی کشید و گفت:«مهم نیست،من تموم تلاشمو میکنم خانوم»
کمی که گذشت،یکی از پادوی خانوم اوه ازش تست درمورد پرستاری از کودکان گرفت و جیسو سریع اون تست رو جواب و تحویل داد..!

پادوی خانوم اوه متعجب به برگه ی تست زل زده بود چون جیسو تموم اونا رو کامل و درست نوشته بود..!
وقتی خانوم اوه برگه ی تست رو دید،اونم کمی تعجب کرد چون کمتر کسی از پس درست نوشتن این تست ها برمیومد..
خانوم اوه نگاهی به جیسو کرد..
ناگهان تموم وجود جیسو استرس شد..
لبخند ریزی زد و رو به جیسو گفت:«از فردا میتونی کارتو شروع کنی..!»
جیسو با خوشحالی لبخند بزرگی زد و چندبار ادای احترام کرد و از خانوم اوه تشکر کرد..

جیسو خیلی خوشحال بود چون از این به بعد میتونست خرج داروهای دیسک کمر مادرشو خودش بده...
و این خیلی کمک بزرگی به مادرش بود..

سلام سلام..
جیسو بلاخره پرستار شد :]
ووت کامنت فراموش نشه 🤍💛✨





𝑷𝒂𝒓𝒂𝒅𝒊𝒔𝒆 𝒍𝒐𝒔𝒕Where stories live. Discover now