قلنج انشگت هاشو شکوندو سرشو از تو برگه در آورد
گوشیشو برای زنگ زدن به جئون برداشتو دنبال مخاطب گشت
بعد از اینکه گوشیو رو گوشش گذاشت ، برای جواب دادنش صبر کرد
وقتی به زنگش پاسخ داده نشد دوباره تماس گرفتاما این دفعه صدای جئون بود که تو گوشش میپیچید
جئون : راس ساعت چهار جلوی red bar باش آدرسو اس ام اس میکنم ، اولم بمون مینهو بیاد جات بعدش راه بیوفت
و دوباره گوشی روش قطع شد
گوشیو از رو گوشش برداشتو به اسم مخاطب " از خود راضی " نگاه کردن تا از قطع شدنش مطمئن شه
با اخم غریدهه را : یااا این اصا دیوانس ... نه سلام بلده نه خداحافظی
همین رفتارای جئون بود که باعث میشد هه را بهش بدخلقی کنه انقدر زود باهاش بد بشه
به ساعت نگاه کرد که داشت سه و نیم بعد از ظهر رو نشون میداد
با اعتراض پیش خودش گفتهه را : من چجوری تا نیم ساعت دیگه اونجا باشم لعنتی ؟
همون لحظه یه پسر بلند قامت رو به روش ظاهر شد
با دیدن پسر کیفشو از رو میز برداشت و از رو صندلی بلند شدمینهو : آقا گفتن جای شیفتت بمونم تا برگردی ...
هه را : درست گفته ...
با ویبره رفتن گوشیه تو دستش به نوتیف نگاه کرد
یه پیام از طرف جئون داشت که براش لوکیشن فرستاده بود
وارد آسانسور شد تا از شرکت بزنه بیرون و سریع به رد بار بره
انقدر کارای اون مرد براش عجیب بود که نمیدونست باید به خودش فحش بده یا به جئون
به محض خارج شدنش از شرکت تاکسی گرفتو لوکیشنو به راننده نشون داد
همش داشت به این فکر میکرد که این جلسه ی کاری چرا باید توی یک بار باشه ؟ اصا چرا جئون باید هه را رو با خودش میبرد ؟
وقتی سوالاش به جواب نرسید سعی کرد زیاد ذهنشو درگیر این چیزا نکنه ، چون هر چی باشه تا یه ربع دیگه میتونست از ماجرا سر در بیاره
....
بعد از پرداخت کردن کرایه از ماشین پیاده شدو درو بست
به بار رو به روش نگاه کرد
به شدت شلوغ بود
صدای آهنگ رو میتونست به وضوح از همین جا بشنوه
قدم هاشو سمت داخل بار تند کردو راه افتاد
با وارد شدنش به بار افراد خیلی کمی از سالن بهش نگاه کردن
سر در گم اطرافشو نگاه کرد ، حتی نمیدونست باید کجا بره
تو فکر این بود که بره و در مورد جلسه ی کاریه جئون بپرسه که کسی جلوش وایستادفرد ناشناس : با من بیاید آقا بالا هستن ...
هه را از سر کنجکاوی بهش نگاه کرد و جایی باهاش نرفت اون نمیتونست به همین راحتیا دنبال کسی بره که بهش اعتماد نداره
فرد ناشناس : مدیر برنامه ی اقای جئون هستم ! کانگسو !
مرد برای دست دادن دستشو جلو برد اما متقابلا دستش توسط هه را گرفته نشد
خنده ی مسخره ای از سر ضایع شدنش کردو از هه را خواست باهاش به اتاق وی آی پی ای که جئون رزرو کرده بود بره
هه را پشتش به حرکت در اومد و همین طور اطرافشو از نظر میگذروند
جای عجیب غریبی بود
بعد از اینکه از پله های مار پیچ بالا رفتن آب دهنشو با استرس قورت داد
اصا حس خوبی نداشت
حالا نه تنها سوالش به جواب نرسیده بود بلکه سوالاش بیشتر هم شده بودن
اینکه چرا جئون باید سر از اینجا در بیاره ؟
اینکه با هه را چی کار داشت ؟
اینکه چرا اینجا همه دیوانه وار مستنو از خود بیخودن ؟
اینکه چرا اینجا انقدر کثیفو حال به هم زن بود ؟
تمام اینا برای دختری مثل هه را که با دیدن این صحنه ها احساس مظلوم بودنو پاک بودن بهش دست داده بود به شدت اذیت کننده بود
کیفو موبایلشو تو دستش بیشتر فشرد
وقتی بلاخره رسیدن به کادر طلایی رنگ رو در نگاه کرد که نوشته بود " vip 34 "
کانگسک درو باز کرد و به هه را اشاره داد که اول بره
هه را مخالفتی نکرد وارد شد
پشتش کانگسو هم وارد شدو درو بست
هه را با دیدن جئون که کتو شلوار مشکیه تمیزو یک دستی به تن داشت تنش برای لحظه ای لرزید
نکنه اونا خلافکاری چیزی بودن برای تجاوز به هه را کشونده بودنش اینجا ؟
یا نکنه میخوان بدزدنش ؟ یا نکنه میخوان بکشنش ؟ یا نکنه میخوان خفتش کنن ؟؟؟
این چرتو پرتا چی بود که داشت تو ذهنش میگفت ؟ معلومه که جئون با منشیه تازه کارش همچین کاریو نمیکرد ... حداقلش به خاطر اینکه حال نداشت یکی دیگه گیر بیاره
از افکار منفیو مسخرهش دست کشیدو سعی کرد انقدر کلیشه ای فکر نکنه
YOU ARE READING
seal of ownership | jungkook ✔️
Fanfiction" پایان یافته" اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو ت...