مجبور

2K 125 13
                                    

وقتی صدای شخص جیمین رو شنید ، اشک های مزاحمشو که بی وقفه رو گونش سرسره بازی میکردن رو پاک کرد ...
جیمین هم دست کمی از جئون نداشتو همون طور سرد برخورد میکردو بی رحم بود ...
این باعث میشد که هه را از اطرافیانش زده بشه دلش بخواد تنها باشه
وقتی جیمین رو به رو هه را رو صندلی نشست
بدون توجه به اشک های دختر
سر صحبت رو باز کرد

جیمین : میرم سر اصل مطلب

همین حرفش کافی بود تا حال بد دختر تشدید بشه
از کی بود که مدام داشت اشک هاشو هدر میداد ؟
تنها راهی که تو اون لحظه ی به ذهن هه را میرسید این بود که ازش خواهش کنه تا به اون ماموریت لعنتی نره .
یا بتونه از زیر دست جئون جون سالم به در ببره

هه را : خواهش میکنم. نزار این ماموریتو من انجام بدم ! چرا جونگکوک فکر کرد من از پسش بر میام ؟

جیمین که حوصله ی این بچه بازیارو نداشت با جدیت کامل بیان کرد

جیمین : بهتره کمتر عجز و ناله کنی . فایده که نداره هیچ ، باعث آسیب دیدنت میشه پس بهتره آبغوره نگیری ؛ ضمنا انجام چهار تا کار ساده که قرار نیست چیزی ازت کم کنه .

هه را : قرار نیست اون طوری که شما میخواین پیش بره . من خیلی احمقم اخه چرا ؟

هه را صورتشو با دستاش پوشوندو از بدبختیه خودش گریه میکرد
انگار ، بی همه چیز یا بی کسی رو از هه را ساخته بودن
اون الان جز مادرش هیچ کس دیگه ایو نداشت ...
دوستش که ترکش کرده بود
پدرش که بهش قول داده همیشه همراهشه تنهاش گذاشته بود
بد تر از همه ناامن ترین مکان همین شرکت بود
نا امن ترین فرد همون جئون بود
هه را از حالا به بعد دشمنشو پیدا کرده بود .

جیمین : بزار یه چیزیو بهت یاد آوری کنم که تو داری تو این شرکت لعنتی کار میکنی ، یادت رفته ؟ پس فقط خفه شو

یعنی این جور رفتار کردن براشون انقدر آسون بوده ؟
جیمین با دیدن وضع آشفته ی دختر حتی یکم هم دلش به رحم نیومد
اصا مگه آدم انقدر سنگ دل میشه ؟!

هه را که حالا داشت حق حق میکرد سری تکون دادو فقط ازشون اطاعت کرد
کار دیگه ای هم جز این نداشت
جیمین هم بی وقفه جمله هایی که منتظر شنیده شدن بود رو به بیرون روند .

جیمین : فردا شب ، دقیقا همین موقعه ها یعنی ساعت ۱۱ و نیم شب میرین کلاب . تو زودتر میری تو چون آدما نباید از رابطه ی تو و جونگکوک کوچیک ترین چیزیو بفهمن ، البته که جئون هم ده دیقه بعد از تو وارد میشه ! یکم وقت میگذرونی تا اصل کاری های داستان بیان ... یعنی لیم دوهوان و افرادش ...

جیمین مکثی کردو دست هاشو بهم قفل کرد
و نگاهشو داد به دختری که داشت فین دماغشو میکشید بالا به حرفاش گوش میداد

جیمین : فقط باید برای بیدار کردن غریزه ی جنسیش تلاش کنی.

برای لحظه ای دختر نفسش بند اومد .
اونا جدی جدی انتظار داشتن هه را همچین چرتو پرتاییو انجام بده ؟؟
قطعا گند میزد به همه چیز و بعدش هم میمرد .

seal of ownership |  jungkook ✔️Where stories live. Discover now