زنگ در که به صدا در اومده بود رفت تا ببینه کیه
کسی جز هه را و جونگکوک جاشونو نمیدونست کی بود که داشت در میزد ؟
رو به جونگکوک که تو اتاقش بود با صدای بلند گفتهه را : بیب کسیو دعوت کردی ؟؟
جونگکوک : نه کیه ؟
میدونست که مرد سرش تو گوشیه پس خودش رفت تا درو باز کنه .
دستشو رو دستگیره گذاشت اما وقتی خواست باز کنه جونگکوک مانعش شد
جونگکوک : وایسا
هه را برگشت و با کنجکاوی گفت
هه را : چیزی شده ؟؟
تو چش جونگکوک ترس رو میدید و این براش عجیب بود
جونگکوک تمام روز رو با دلشوره گذرونده بود و این استرسش رو درک نمیکرد از طرفی اون چندین نفری رو محافظ خونه قرار داده بود
هه را از ارای مرد حسابی تو شوک بود ولی جونگکوک انقدر مبهم رفتار میکرد که هه را از چیزی با خبر نمیشد !جونگکوک : برو تو اتاقت
جونگکوک میتونست که امروز بلاخره میرسه
آب دهنشو قورت داد و به خودش اومد وقتی صدای در محکم تر شدهه را : چی شده ؟؟
جونگکوک با وارد کردن هه را به زندگیش دارای یک ضعف شده بودو میدونست که حالا دشنمنا ی عوضیش برای سو استفاده کردن ازش از هه را استفاده میکنن
این ضعف بدجوری رو مخش بود میخواست این طوری نباشه اما دست خودش نبود
اخم کردو محکم تر از قبل به هه را گفتجونگکوک : گفتم برو تو اتاق
دختر بدون چونو چرا سرشو پایین انداختو رفت تو اتاقشون
جونگکوک : درو ببند
بعدش صدای بسته شدن در به صدا رسید
مرد نفس عمیق کشیدو اخمشو غلیظ تر کردبعد هم درو با شدت باز کرد با حالت عصبی گفت
جونگکوک : در خونمو با کیسه بوکس اشتباه گرفتی مردتیکه
با دیدن جیمین که دو تا مرد قول و کله گنده به همراه یه مرد غریبه شیک پوش که ، پشتش بودن پوزخندی زدو سعی کرد مرد رو خفه نکنه
جیمین : مشتاق دیدار جئون !
جونگکوک : خیلی ترسیدی که آدمام یه بادمجون بکارن یه ور صورتت که برای بردنش دو تا شر خر الدنگ آوردی ؟
مردای پشت سرش با شکستن قلنج هاشون به جونگکوک یاد آوری کردن که هم هیکلشون هم زورشون بیشتره
اما جونگکوک بی اعتنایی کردو فقط اونارو مهمون پوز خند صداراش کردجیمین : خیلی سخت بود که به در یکی از این خونه های لوکس گرون قیمتت بریم وارد شم ! پس وقتمو طلف نکن .
جیمین جونگکوک رو هل دادو وارد خونه شد پشت بندش اون سه نفر هم وارد شدنش .
جیمین : دختره کوش ؟؟
YOU ARE READING
seal of ownership | jungkook ✔️
Fanfiction" پایان یافته" اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو ت...