جئون : من اطلاعی ندارم با خودش در این مورد صحبت کنین ...
دروغ محض بود چون از همه چی خبر داشت ولی چون حوصله ی بحث جدید رو نداشت ترجیح داد به یه پاسخ کوتاه اکتفا کنه
جئون به ساعتش نگاه کرد و وقتی دید که زمانش رسیده هه را صدا زدجئون : هه را ؟ بیا باید تا جایی بریم ...
موافقت هه را هم نشون میداد که به شدت پیششون در عذابه ...
دستشو گرفتو با خودش به دست شویی برد
وارد دست شویی که شدن درو بست .هه را : عوضیا ...
جئون : هیششش
دست هه را رو گرفتو دختر رو کشید تو بغل خودش و به که قسمت سنگیه روشویی تکیه داد
هه را : چی کار میکنی ؟
جئون گردن دختر رو گرفتو خم کرد سمت خودش
جئون : بهم اعتماد کن و هر کاری که میگمو انجام بده ! اینجا دوربین داره
دقیقا قصد جئون از اومدنش به این مهمونی همین بود ! اون میخواست از جلب توجه بیشتر برای خودش و شرکت استفاده کنه تا بتونه ضربه ی اخر رو برای نابودیه لیم دوهوانو شرکتش بهشون بزنه ...
اگر کسی اونا رو حین بوسه میدید قطعا خبر شایعه ی رابطش همه جا بخش میشد . پس باید انقدر طولش میداد تا کسی وارد دست شویی شه .تو کسری از ثانیه جاشو با هه را عوض کرد
حالا پشت به دوربین های مدار بسته ، قرار گرفت و رو به هه را با صدای کاملا یواش گفتجونگکوک : دکمه های لباسمو باز کن ...
اون برای طبیعی جلوه دادن ماجرا نیازی نبود تظاهر به تحریک شدن کنه
چون از همین الان زیر دلش قلقلک میومد
اره این همون جئون فاکینگ جونگکوکیه که هیکل هه را رو قبول نداشت و ادعا میکرد بهتر از اونو هم دیده ...
هه را آب دهنشو قورت دادو برای اطاعت از حرف جئون دستشو بالا برد تا کت جئون رو در بیارهجئون هم کمکشو کردو کت رو گوشه ای گذاشت
دختر برای باز کردن دکمه های پیراهن جئون اقدام کرد
از خجالت سرشو پایین انداخت تا سرخیه گونش مشخص نباشه ...
این دومین باری بود که با اون غصله ها رو به رو میشد
جونگکوک فک هه را رو بین دستاش گرفتو صورت دخترو بالا آورد
جونگکوک به وضوح میتونست استرس هه را رو بفهمه پس برای اینکه بخواد خیالشو راحت کنه کنه لب زدجونگکوک : قول میدم هیچی نمیشه ...
هه را فقط به منعیه باشه سر تکون داد
جئون چشم هاشو بستو لب دختر رو به بازی گرفت
همزمان کمر دختر رو بین دست هاش گرفت تا تسلط بیشتری رو بوسه داشته باشه .
کاملا واضح بود که هه را تو بوسیدن بی تجربهس
برای لحظه ای لب هاشو رو لب های دختر نگه داشت اما تکون نداد
حتی فکرشم نمیکرد که دختر اولین بارش باره
طوری که ته دلش امیدی روشن شده بود با اشتیاق بیشتری بوسه رو از سر گرفت
هه را یه طرف صورت جونگکوک رو قاب گرفت
هیچ وقت دلش نمیخواست اولینش با فردی باشه که روزی قصد کشتنش رو داشته ...
حس خفگی ای که از ته گلوش داشت رو پس زدو فقط سعی کرد گند نزنه به همه چی و طبیعی باشه.
جونگکوک بین بوسه هایی که حالا داشتن شدت میگرفتن گفت
YOU ARE READING
seal of ownership | jungkook ✔️
Fanfiction" پایان یافته" اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو ت...