پارت 6

203 35 0
                                    

ببخشید که این همه طول کشید ... ولی حقیقتا علاوه بر وضعیت داغون نت دستم به نوشتن نمی‌رفت ... احتمالا باز هم خیلی آپ منظم نباشه ولی تموم سعیمو میکنم ..
به امید آزادی 🤍
.
.
.

-همیشه یه قهوه ی داغ پایان هیجان انگیز یه روز مزخرفه !

کای با حالتی رویایی در حالی که به بخار گرمی که از لیوان کاغذیش بلند میشد ، نگاه میکرد زمزمه کرد و بوی تلخ و لذت بخش مایع قهوه ای رنگ رو به ریه هاش فرستاد

-به این میگن زندگی !

نفس عمیقی از سر خوشنودی کشید که لبخند گنده ای رو به لباش اورد

+پارت جدیدو خوندی جونگ ؟

کای که در حال عشق بازی با قهوه اش ، توی دنیای دیگه ای سیر میکرد با صدای مزاحم کیونگ که شیطنت ازش میبارید ، ابر زیبای بالا سرش پرپر شد

-پ..پا..پا.. پارت جدید ؟

کیونگ که در حال چپوندن نودلا با چاپستیک تو دهنش بود ، لبخند شرورانه ای زد

+اره عزیزم !

و هنوز نودلا رو نجویده ، با صدا قورتشون داد و جوری دندوناشو با لبخند تو چشمای کای کرد که مرد هکر یه دور زندگی انگلانه اشو جلو چشماش دید

+چیه ؟ ... ترسیدی ؟ ... نترس پسر! .. حالا من یه دفعه زودتر از تو خوندم ! دلیل نمیشه که انتقام بگیرم ! ... هوم ؟؟؟؟

کای اب دهنشو قورت داد و سعی کرد مظلومیت چشماش قلب کیونگ رو نشونه بگیره

-سووو.. تو که اسپویل نمیکنی ، میکنی ؟

کیونگ که در حال دراوردن ته ظرف پلاستیکی نودلش بود ، لبخندش گله گشادتر شد

-سووو.. تو رو به مسیح ... تو که بد نبودی !!! ... تو که... تو که .. مثه من عوضی نیستی ، هستی ؟؟ .. من پست فطرتم .. تو که نیستی ، نه ؟؟؟

کیونگ بدون توجه به ناله های رفیقش ، اب مزه دار داخل ظرف رو هورت کشید و با استین لباسش لب و دهن خیسش رو پاک کرد

+نه جونگ ! من عوضی نیستم ولییی .. !

کای با ترس موبایلشو از تو جیبش بیرون کشید ، باید قبل از اینکه کیونگ پارت هیجان انگیزشو خراب میکرد ، خودش میخوندش

+جین میمیره کای ! .. زحمت نکش !

کای انگار که تموم وجودش شده باشه شن و ماسه ، با کلمات بی رحم کیونگ ، تموم تلاشش بر باد رفت و پشت سرش خودش !

+دیگه سخاوتمندی حدی داره رفیق ! .. یه جا باید حالتو میگرفتم دیگه !

کیونگ در حالی که ظرف خالی نودلشو به یکی از کارکنا قالب میکرد تا بندازتش دور، گفت و هنوز یه ثانیه هم نگذشته بود که حس کرد شلوارش داره ازش میوفته !

NightmareDonde viven las historias. Descúbrelo ahora