part 14

349 53 32
                                    

تهیونگ روی تختش دراز کشیده بود و به کل اتفاقاتی که افتاده بود فکر می‌کرد، نگرانی زیادی راجع به نقشه‌های کوک، لیسا و یونگی داشت اما ذهنش درگیر نگاه‌های عجیب لیسا و جونگکوک بهم بود.
قلطی زد و زیرلب با خودش تکرار می‌کرد.
- نه، امکان نداره اون دوتا بهم علاقه‌ای داشته باشن.
چرا از این‌که لیسا بهش شانس داده بود خوشحال نبود؟ افکارش بی‌اراده به سمت جنی کشیده شدن، دختر کیوت و دوست داشتنی.
وقتی بدن کوچیکش رو بغل کرد، حسی داشت که تا به حال تجربه نکرده بود.
دلش می‌خواست از جنی درمقابل تمام بدی های دنیا مراقبت کنه، پس لیسا چی؟ به اون چه حسی داشت؟
سال‌ها لیسا رو می‌پرستید، گوشیش پر از عکس‌هاش بود و حالا می‌تونست به دستش بیاره.
با وجود همه‌ی این‌ها ته قبلش چیزی فریاد می‌کشید، اوضاع قراره تغییر کنه.
*_*_*_*_*
*لیسا*
صبح با انرژی عجیبی از خواب بیدار شدم و با سرعت تموم کار‌هام رو انجام دادم، امروز قرار بود با جونگکوک تمرین کنیم و ظبط اولیه رو انجام بدیم.
هیجان غیرقابل توصیفی داشتم و چشم‌هام برق می‌زد، خیلی وقت بود این احساسات رو تجربه نکرده بودم.
دلم نمی‌خواست به دلیل رفتار‌هام فکر کنم، چرا برای یک بار هم که شده فقط از مسیر لذت نمی‌برم؟

بعد از نیم ساعت، دقیقا راس ساعت ده جلوی کمپانی بیگ هیت بودم. منیجرم قدم به قدم دنبالم میومد و انگار استرس داشت، لبخندی زدم و زمزمه کردم.
- آروم باش سوهو شی، فقط قراره تمرین کنیم و ظبط اولیه رو انجام بدیم.
با دیدن جونگکوک لبخندم عمیق تر شد و ضربان قلبم تند تر شد، چرا دیگه خودم آروم نیستم؟

لیریک آهنگ رو چند‌بار خوندم و پارت‌هایی که من باید می‌خوندم قرمز رنگ و پارت‌هایی که کوک باید می‌خوند آبی رنگ نوشته شده بودن.
جلوی بقیه با عادی ترین حالت ممکن باهام رفتار می‌کرد و توجه چندان خاصی بهم نداشت، با پخش شدن ملودی آهنگ لبخندی زد و نگاه من روی لبخند دلرباش خیره موند.چه بلایی سرم اومده بود؟
اول باید کوک می‌خوند و تمام وجودم گوش شد تا صدای بهشتیش رو بشنوه.
- I do the same thing I told you that I never would
I told you I'd change, even when I knew I never could
I know that I can't find nobody else as good as you
I need you to stay, need you to stay.
(من همون کاری رو که بهت قول دادم تکرار نکنم رو دوباره انجام دادم انجام دادم
با اینکه می‌دونستم هیچ وقت نمی‌تونم خودم رو عوض کنم بهت قول عوض شدن دادم. می‌دونم که نمی‌تونم کسی رو به خوبی تو پیدا کنم.
من نیاز دارم که بمونی، نیاز دارم که بمونی.)
حالا نوبت پارت رپ من بود، نگاهم روی کلمات چرخید و صدام با ریتم خاصی از بین لب‌های خشک شدم خارج شد.
- I get drunk, wake up, I'm wasted still
I realize the time that I wasted here
I feel like you can't feel the way I feel
Oh, I'll be fucked up if you can't be right here
Oh, ooh-woah
(من مست می‌کنم، بیدار میشم، هنوزم حال خوبی ندارم
متوجه شدم که زمانی رو اینجا وقت تلف می‌کنم و احساس می‌گه تو حسی که من دارم رو نداری
اوه، اگه تو اینحا نباشی داغون میشم‌.)
دوباره صدای قشنگش توی فضا پی‌چید و قلب من برای لحظه‌ای تپیدن رو فراموش کرد.
- When I'm away from you, I miss your touch (Ooh)
You're the reason I believe in love
It's been difficult for me to trust (Ooh)
(وقتی ازت دورم دلم برای لمست تنگ می‌شه، تو دلیلی هستی که من به عشق باور دارم.)
حالا رسیده بود به پارتی که دوتایی و همزمان باید می‌خوندیم، این آهنگ رو کی انتخاب کرده بود؟
- And I'm afraid that I'ma fuck it up
Ain't no way that I can leave you stranded
'Cause you ain't ever left me empty-handed
And you know that I know that I can't live without you
so stay baby.
You might also like
Oh, ooh-woah
( من میترسم که خرابش کنم
هیچ وقت تورو وسط راه رها نمی‌کنم چون تو هیچ وقت منو دست خالی ول نمی‌کنی
و میدونی که بدون تو نمی تونم زندگی کنم، پس بمون عزیزم.)
اخر اهنگ هر دو با صدای بلند و خوندیم.
- I'll be fucked up if you can't be right here.
با تموم شدن آهنگ صدای دست زدن استف‌ها میومد و نگاه من دوباره با سیاه چاله‌ی چشم هاش برخورد کرد، زیر لب آهسته بدون این‌که دست خودم باشه زمزمه کردم.
- I'll be fucked up if you can't be right here.
جونگکوک با صدای آرومی گفت:
- so stay baby.
با صدای منیجرم به خودم اومدم و حس می‌کردم گونه‌هام قرمز شده، اون چی گفت؟ اون رو ولش کن لیسا، خودت چرا اون تیکه رو زمزمه کردی؟
- تا شب آهنگ رو ادیت می‌کنن و پخش می‌کنن، منتظر هر واکنشی باشین فایتینگ!

HaterWhere stories live. Discover now