_تحمل کن جونگکوک، فقط چند روز مونده.
دستی به کاغذ دیواریِ پوسیده کشید و خطاب به خودش زیر لب زمزمه کرد تا امیدی بشه بین ناامیدی که سعی داشت به ذهنش نفوذ کنه.
_موسیقی، دفترچه، سیکادا، رنگِ آبی و ساعتِ سه و سی دقیقهای که شاید بتونه من رو به آینده برگردونه؛ اینا چه ارتباطی به همدیگه دارن؟
سرش رو خاروند و همونطور که دفترچه میون دستهاش بود، به دیوار پشتش تکیه داد و با خستگی گردنش رو عقب برد.
_نمیخوام اینجا بمونم... چرا به این روز افتادم؟
نمیتونست با این سفر در زمانِ عجیب کنار بیاد، چون ذهنش این رو قبول نمیکرد؛ تا وقتی که از آپارتمان خارج نمیشد و آدمهارو نمیدید این رو باور نمیکرد.
خفگی چیزی بود که جونگکوک سخت احساسش میکرد، نمیتونست بیرون بره و توی هوای آزاد نفس بکشه و دلش برای گوشی و اینترنت و توییتر تنگ شده بود، از همه بیشتر این هوسوک بود که توی ذهن پسر میچرخید.
اونقدری به خودش امیدوار بود که با فکر کردن به ناتوانی حل این معما و برای همیشه موندن، ترسی به خودش راه نده.
زمانی که تکیهاش رو برداشت، باعث شد گوشهای از کاغذ دیواری که قبلا کنده شده بود، کامل پاره بشه.
_اوه پسر، این آپارتمان واقعا داغونه!
به طرفش چرخید و دستی روی اون کشید تا به ظاهر درستش کنه، اما با دیدن نوشتهای دست از کار کشید.
" حشرهی سیکادا: یک متر. اینجا در کنار دیوارها:بالهای زنجره انجامش دادم "
با دیدن تنها همون حروفی که کنار هم چیده شده بودن، هیجان زده باقی کاغذ رو کشید تا کنده بشه، اما چیزی دستگیرش نشد.
نگاهی به جایی که داخلش بود انداخت و پلکی زد، دوباره نوشته رو مرور کرد.
_در کنار دیوارها: بالهای زنجره.
دستش رو روی دیوار گذاشت و اون رو فشرد، اما اتفاقی نیفتاد.
تصور داشت مثل فیلمهایی که دیده بود، کلیدی روی اون قرار داشته باشه پس سریعا انگشتهاش در اطراف اون نوشته خزیدن.
_اینجا قدیمیه، مطمئنم پشتش چیزی مخفی شده!
دفترچه رو یک گوشه گذاشت و با چسبیدن به دیوار یک قدم بلند، به اندازهای که حدس زده بود یک متر باشه به بغل حرکت کرد.
هردو دستش رو مثل بالهای اون حشره باز گذاشت.
_ولی این که خیلی مسخرهست.
با خیره شدن به روبرو تنها چیزی که دستگیرش میشد، دیوارِ خالی بود و بس، اما دقت که میکرد فاصلهاش چیزی حدود همون یک متر میشد.

STAI LEGGENDO
Cicada3301 | VKOOK
Fanfiction«کامل شده🔻» </ سیکادا 3301، مرموز ترین معمای تاریخ اینترنتی که توسط کاربر ناشناسی در صفحه وبسایت ناشناخته و اکانت توییتر به اشتراک گذاشته شد. معمایی که در ظاهر شاید یک سرگرمی ساده بود، اما همه چیز تنها به اینجا ختم نمیشد چرا که سیکادا رمز و راز فر...