*قسمتهای ایتالیک شده، فلش بک هستن*
دستش رو، به سمت یقهی باز جونگکوک برد و درحالی که بینیش رو به گردنش میمالید، اجازه داد انگشتهای پسر کوچکتر استخون زانوش رو توی چنگ بگیرن._در کنارِ دیر گذشتن، احساس میکنم اتفاقات و خاطراتمون خیلی سریع گذشته.
_دلت میخواد به اون دوران برگردیم؟
نفسش رو با صدا بیرون فرستاد و اجازه داد حرکت انگشتهای بلندش روی سینهاش کشیده بشن.
_فقط به دورانِ خاطرات شیرینمون.
_میتونیم شیرین تر از قبلش رو بسازیم.
با دست کشیدن روی بازوهای پسر بغلش، بوسهای به گردنش زد و درحالی که نفس های داغش پوستش رو گرم میکردن، انگشتهاش به پایین تر خزیدن.
_یا شاید هم داغ؟ درست مثل گرمای جهنمی که قراره امشب توی بدنهامون بیدار بشه.
با متوقف شدن دست تهیونگ روی پایین تنهاش، نفسش حبس و برای لحظهای خاطرات گذشته به آخرین قسمت ذهنش فرستاده شدن.
قفل شدن دستهاش دور کمرش و در آخر تنها با یک چرخش، به پشت روی کاناپهی قدیمی افتاد.
روی آرنجش بلند شد و درحالی که به برهنه شدنِ تهیونگ و حرکاتش چشم دوخته بود، کامل نشست و با گرفتن مچ دستش، بدنش رو به جلو هُل داد و پسر بزرگتر رو از پشت قفل کرد.
_هیس!
قبل از اینکه پسر زیرش حرفی بزنه، با شیطنت لب زد و حرکتی به خودش روی پایین تنهاش داد و باعث شد تا تهیونگ نیشخندی بزنه و پهلوهاش رو محکم نگه داره.
_هیس؟ از من میخوای سکوت کنم؟
_چرا که نه؟ اگه مایل باشی، دستهات رو هم میبندم و روی پایین تنهات سواری میکنم!
_بی پروا شدی!
_نبودم؟!
پلکی زد و با دست بردن به زیرِ لباسش، پارچهی مشکی رو بالا برد و پوستش رو لمس کرد.
_نمیدونی چقدر دلتنگِ همین شیطنت و زبون درازیهات بودم جونگکوک.
خندهی تو گلویی کرد و با خم شدنش اجازه داد، انگشتهای سرکش پسر روی تمام پوست داغش حرکت کنن.
_برای عشقبازیهامون چطور؟
روی سینهاش متوقف شد و خیره به چشمهاش که از شیطنت و دلتنگی برق میزدن، نوک سینهاش رو بین دو انگشتش گرفت.
_خیلی بیشتر!
با فشاری که بهش وارد کرد، باعث شد لب پایینش رو گاز بگیره و قبل از تهیونگ، تیشرتش رو طی یک حرکت از تنش خارج و به سمتی پرت کنه.
_پس چرا منتظری؟ فقط انجامش بده، به همون اندازه که دلتنگشی، منم دلتنگم!
خودش رو عقب کشوند و دست به سمت شلوار تهیونگ برد، زیر نگاه تیز و راضی پسر دکمهاش رو باز کرد و زیپش رو پایین کشید.
KAMU SEDANG MEMBACA
Cicada3301 | VKOOK
Fiksi Penggemar«کامل شده🔻» </ سیکادا 3301، مرموز ترین معمای تاریخ اینترنتی که توسط کاربر ناشناسی در صفحه وبسایت ناشناخته و اکانت توییتر به اشتراک گذاشته شد. معمایی که در ظاهر شاید یک سرگرمی ساده بود، اما همه چیز تنها به اینجا ختم نمیشد چرا که سیکادا رمز و راز فر...