Friends Or More? 6

1K 125 115
                                    

چان چینی به ابرو و چشماش داد...

بنگچان : حداقل یه ذره ظرفیت برای تو بار بزار لعنتی چخبرته؟

خیره و دست به جیب وسط پذیرایی... به هیونجین که بطری الکل تو جیبی و مربعی شکلش رو به لباش میرسوند لب زد...
اما هیونجین تنها نیشخندی زد و بعد جرعه ی دیگه ای از نوشیدنی خاصش... در بطری کوچیک رو بست و نفس عمیق و از سر لذتی کشید...
احساس میکرد هشیار تر از همیشه اس...

هیونجین : این فقط پیش غذا بود بابابزرگ...

چان خنثی بهش نگاه کرد و تاسف بار سرشو تکون داد...نگاهی به ساعت مچیش انداخت و تا سرشو بالا اورد چشمش به پسرعموش افتاد که از پله ها پایین و به سمتشون میومد...

چان نیشخندی زد و سوتی کشید که توجه هیونجین به رد نگاه و واکنشش جلب شد و به همون سمت برگشت...

بنگچان : فاک فلیکس... اگه فامیلم نبودی شمارتو میگرفتم...

فلیکس پوزخندی به چان و نگاه های خیرشون زد و نزدیکتر شد...

ولی هیونجین...

تنها با زمزمه ای... شوکه شدنشو نشون داد...

هیونجین : هولی شت...

میخکوب اون استایل... و لعنت... اون فیش نت مشکی زیر شلوار زاپ دار جذب با اون پاهای کشیده و سفید... تیشرت اورسایز دودی با نوشته ی بنفش رنگ " im a bitch with a crown" با میکاپ اسموکی چشماش...

فاک...
فلیکس قصد جونشو کرده بود یا میخواست کل شب هیونجین با یه دیک باد کرده و متورم اینور و اونور بره؟
اگه قرار بود هیونجین زمانی رو بگه که بدون هیچ تماس فیزیکی و حتی اشاره ای... فقط با نگاه کردن به ارگاسم رسیده قطعا همین لحظه بود... حس اینکه به اون رون توپر که با فیش نت پوشونده شده چنگ بزنی تنها چیزی بود که در اون لحظه به ذهن متلاطم و گرگرفته ی هیونجین میرسید و...حقیقتا به یه الکل 100 درصد نیاز داشت تا به خودش بیاد...

فلیکس : هیونجین؟ حواست کجاست؟

هیونجین چندبار پلک زد و مردمک چشماش از بدن پسر روبه روش به صورتش متمایل شد...
گیجی و مبهوت بودنش باعث لبخند ناخودآگاهی روی لبای فلیکس میشد و بهش ثابت میشد برای لباس امشب برنامه خوبی در نظر گرفته اما هیچوقت قصد نداشت هیونجین رو تحت تاثیر قرار بده یا توجهشو جلب کنه... فقط دنبال اذیت کردن پسر بزرگتر بود...
چان پوزخندی به چهره و نگاه های حریصانه ی هیونجین زد...
اما هیونجین قرار نبود اینقدر راحت بازی رو ببازه...
خودشو سریع جم و جور کرد و نیشخندی زد...
شصتشو به لب پایینش کشید...

هیونجین : خوردنی شدی کیتن... صبر و تحملم زیاد نیست متاسفانه...

فلیکس با وجود حس عجیب و جدیدی که درون بدنش با شنیدن اون جمله به حرکت درومده بود اما... اخم خفیفی کرد و غرید...

Friends or more? Donde viven las historias. Descúbrelo ahora