فلیکس : دیر کردی نگرانت شدم...
هیونجین نیشخندی به اخم بامزه و چهره ی تخس فلیکس زد و بوسه ای عمیق روی لباش کاشت...
هیونجین : کارمون طول کشید کیتن ببخشید...ولی...
بوسه ای بین ابروهاش زد و با شیطنت دست دور کمر باریکش انداخت و زمزمه کرد...
هیونجین : وقتی اینجوری نگرانم میشی یا منتظرمی... لعنتی... بیشتر دیوونم میکنی...
اخم فلیکس کمرنگ تر شد و با تکخندی چشماش رو از هیونجین گرفت...چون... پسر روبه روش خوب بلد بود از دلش دربیاره یا با زبون و کاراش نرمش کنه...
چان از چهارچوب در خونه و از کنار هیونجین و فلیکس رد شد و داخل اومد...
بنگچان : اه لعنت بهتون یه امشبو مراعات کنین...
همون لحظه زمانی که چشمای چان به جونگین رسیدن، با لبخند پهنی سمتش رفت و سریع گونش رو بوسید که جونگین سلقمه ای بهش زد...
هیونجین و فلیکس با پوزخندی به چان خیره شدن...
فلیکس : یکی باید تورو جمع کنه فعلا... به دیکت بگو الان زوده باشه بعد از اینکه خواستی جونگینو برسونی...
چانگبین و جونگین زدن زیر خندا و چان نگاه حرصی ای بهش انداخت...
جونگین مثل همیشه جلوی همه سرخ و سفید شد...
فلیکس : در ضمن... با بچه من موقع فرو کردن دیکت خوب برخورد کن تا دوباره دردش نگیره بابابزرگ...
هیونجین با نیشخند پررنگی... پقی زد زیر خنده و بیشتر پسر شیطونش رو به خودش نزدیک کرد...
چان ناباورانه اول به فلیکس و بعد با چشمای زارش نگاهی به جونگین انداخت...
جونگین با چشماش خط و نشونی برای فلیکس کشید و توی نگاهش بهش ناسزا گفت و روبه چان کرد...
جونگین : چانا... باور کن خودش به زور ازم حرف کشید ولی من همچین چیزی نگفتم...
( فلش بک / 1 ساعت پیش)
فلیکس و جیسونگ با چشمای منتظر و کنجکاو مثل دوتا بچه به جونگین خیره شده بودن...
جونگین با دیدن اون دو جفت چشم آهی کشید...
جونگین : لعنت بهتون چرا اصلا درموردش کنجکاوین؟
فلیکس : جونگین تا نگی کلی ماجرارو ولت نمیکنم... حتی شمادوتا اصلا اعلام نکردین باهمین بعد انتظار داری کنجکاو نباشم؟
جیسونگ ادامسش رو باد کرد...
جیسونگ : بگو و خودتو خلاص کن...
جونگین نفسش رو بیرون داد و با بدبختی لب زد...
جونگین : اره... اره ما باهمیم... راحت شدین؟
ESTÁS LEYENDO
Friends or more?
Fanficاین نخ های وصل و پینه شده که تکه های نامنظم و کوچک و بزرگ قلبم و روحمون رو مثل پارچه های چند رنگ شده بهم وصل میکنه گویی یک عروسک با پارچه های چهل تکه میدوزی تا دوباره مثل روز اولش بشه...اینها همون قطره های اخر برای حفظ جاذبه ی بی رحم و بی قانونی به...