Part 7 - Kiss me!

1.1K 190 52
                                    

پارت هفتم: منو ببوس!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

پارت هفتم: منو ببوس!

+ "وای!!!"

صدای شکستن چیزی و بعدم داد خفیفی که پسر عجیب غریب زد، جونگکوک رو از دنیای فکر و خیالش دو دستی بیرون کشید.

از وقتی لینوس _به گفته‌ی خودش_ از اتاق رفت بیرون، جونگکوک توی همون حالت روی تخت نشسته بود و توی فکر فرو رفته بود.

فکر میکنم از اول این ماجراها هممون بهش حق میدیم که باور این قضیه براش سخت باشه. یا حتی قبول چیزی که لینوس میگفت، یعنی برآورده کردن آرزوش!

درسته که جونگکوک گیج شده بود و نمیتونست خوب فکر کنه اما حداقل خوب میدونست منظور لینوس از آرزو و این چیزا، چیه!
سکس!

شاید بپرسین جونگکوک که به یه فاک‌بوی معروفه، چرا فقط انجامش نمیده؟ حتی به نظرش لینوس خیلی خوشگل و خواستنیه! پس چرا قبول نمیکنه؟

خب جوابش رو جونگکوکِ توی سرش بهتر میتونست بده...

عجیب غریبا رو به فاک نمیدیم!

درسته! اون عجیب غریب بود. حالام جلوی چشمای جونگکوک، وسط آشپزخونه‌ی سوییت ایستاده بود و در یخچالو باز و بسته میکرد.

جونگکوک به کف زمین نگاه کرد و بخاطر قطعات خورد شده‌ی کاسه‌ی شیشه‌ای، چشماشو محکم بست.

- "داری چه غلطی میکنی؟"

لینوس با چشمای گشاد شده‌ای که داد میزد متعجب و شوکه‌س، بدون بستن دوباره‌ی یخچال به جونگکوک نگاه کرد.

+ "این چرا انقدر سرده؟"

گوشه‌ی لبای پسر صاحب خونه کمی بالا رفت ولی بعد تکخند تمسخر آمیزی زد.

لینوس اما بدون توجه به واکنش جونگکوک، در یخچالو آروم بست تا بتونه تا لحظه‌ی آخر بسته شدنش، توشو ببینه.
با لحنی متعجب‌تر پرسید: "و چطوری وقتی بازش میکنم شعله‌ور میشه و وقتی می‌بندمش خاموش میشه؟"

Linos | KookMinWhere stories live. Discover now