پارت سوم: فقط یک بار!
× "اون طبق معمول شب برنگشت خوابگاه!"
هوسوک رو به چندتا از همکلاسیهاشون اینو گفت و یهو پس گردنی محکمی نثارش شد.
- "ببینم مگه تو خبرچین منی که گزارش کارامو به همه میدی؟"
جونگکوک درحالی که پوزخند مفتخری بابت پسیای که به رفیقش زد روی لباش نقش بسته بود، بهش گفت.
بعد از اینکه به مشت بقیهی افراد اکیپشون مشت زد، مثل همیشه گوشهای ترین صندلی رو برای نشستن انتخاب کرد و کولهاشو روی صندلی کناری انداخت.نگاه سنگین بقیهی دوستا و همکلاسیهاشو روی خودش حس میکرد اما ترجیح داد اهمیتی نده و موبایلشو چک کنه.
هوسوک مشغول مالیدن پشت گردنش بود و همزمان غر زد: "اینکه تو یه فاکر واقعیای رو که دیگه همه میدونن!"
صدای خندهی بقیه به این حرف بلند شد و در ادامه شخص دیگهای اضافه کرد: "راست میگه... اون با خیلی از بچههای دانشگاهم انجامش داده."
× "اصلاح میکنم! اون فقط با دافها و پسرای خوشتیپی که تایپش باشن انجامش میده نه هرکسی!"
هوسوک پز هماتاقی و رفیق محبوب و خواستنیشو میداد اما توجه جونگکوک به چیز دیگهای جلب شده بود.
تیتر کوتاهی که روی یه پست اینستاگرامی نوشته شده بود:
"عبادتش کنین تا بتونین باهاش بخوابین!"اون پست رو باز کرد و مطلب کوتاهی که توی صفحه های بعدی نوشته شده بود رو خوند.
در حینش پوزخندی معنادار روی لباش نقش بست.نکنه فقط سکس با یه الهه میتونه درستم کنه؟
جواب این سوالو من و شما میدونیم و جونگکوک هم بهزودی میفهمتش.
خب اون کم و بیش یه چیزایی راجعبه اساطیر یونانی میدونست. میفهمین که منظورم چیه؟ از همین اطلاعاتی که توی دانستنیها یا بخش "آیا میدانید؟" وبسایتهای مختلف هست.
الان هم به یکی از همون مطالب برخورده بود. چشماش مشغول خوندن اون مقالهی کوتاه بود و گوشش پیش هوسوک و بقیه!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Linos | KookMin
Hayran Kurgu~ لینوس [کامل شده] - "اگه معجزه میشد و میتونستم فقط یه بار با اون الهه بخوابم، تا آخر عمرم عبادتش میکردم." جونگکوک اینو گفت اما هیچوقت فکر نمیکرد یه جملهی از سر شوخی، انقدر زندگیشو تغییر بده! ◇•◇ * لینوس: یکی از الهه های یونان باستان ◇•◇ کاپل: کوک...