عمارت کیم ( سوم شخص )
پشتِ سرِ نامجون وارد عمارت شد، هوسوک روی مبل نشسته بود و قهوه مینوشید، تا اون هارو دید بلند و شد و به سمتشون رفت، نامجون نیم نگاهی به طبقه بالا انداخت و قبل از اینکه چیزی بگه هوسوک سریعتر گفت:
" حالش خوبه، دکتر چند دقیقه پیش رفت، فقط چند تا کبودی کوچیکه، یه پماد داد که بزنه روشون."
نامجون چیزی نگفت و فقط سری تکون داد، همونطور که دستاش رو تو جیب هاش میبرد سمتِ پله ها حرکت کرد.
" نامجون "
نامجون از حرکت ایستاد اما فقط سرش رو کمی به سمت هوسوک کج کرد.
" لطفا چیزی بهش نگو، خودش خیلی پشیمونه و بخاطر اتفاق امروز هم خودش هم دوست پسرش یکم ترسیدن "
نامجون سرش رو برگردوند و به سمتِ طبقه بالا رفت.
هوسوک برگشت و دوباره روی مبل نشست، یونگی سریع خودشو کنارِ دوست پسرش روی مبل پرت کرد، دستشو دور گردنش انداخت، هوسوک گفت:
" خوبی؟! "
یونگی سرش رو تو گردنِ دوست پسرش برد و عمیق نفس کشید و " هومی " از گلوش خارج شد.
هوسوک لبخندی زد و دستشو روی رونِ چپِ یونگی گذاشت و آروم نوازش کرد:
" نامجون چطور؟ "
یونگی سرش رو روی شونه هوسوک گذاشت و دستشو تو دستِ هوسوک قفل کرد:
" خستس، خیلی خستس، چیزی نمیگه ولی میبینم که هرزگاهی دستشو رو قلبش میزاره و نفس عمیق میکشه، مطمئنم قرصاشم نمیخوره "
" خیلی کله شقه "
" هوم، میشناسیش که همه چیو باید شخصا چک کنه، حرفم حرفِ خودشه، خودش رو تو کار غرق کرده "
هوسوک همونطور که انگشت شستش رو نوازش وار پشتِ دستِ یونگی حرکت میداد با حرفی که زد خودشم خندش گرفت:
" باید واسش آستین بالا بزنم "
یونگی پوزخندی زد و گفت:
" تو خواب "
هر دو خنده ای کردن و هوسوک ادامه داد:
" خسته نیستی؟ "
" اوه، اتفاقا خیلی خسته عم و دقیقا الان به یه نفر احتیاج دارم که محکم بغلش کنم و بخوابم "
زیر چشمی به هوسوک نگاهی انداخت و ادامه داد:
" تو همچین کسی رو میشناسی؟ "
هوسوک ابرویی بالا انداخت و گفت:
" اتفاقا یه نفرو میشناسم "
بعد خیلی سریع بدونِ اینکه اجازه تحلیل چیزی رو به یونگی بده پاشو بلند کرد و دو طرف یونگی گذاشت و روی پاش نشست، سرش رو دقیقا مماس با صورتِ یونگی قرار داد و لب زد:
YOU ARE READING
𝐌𝐲𝐑𝐨𝐬𝐞
Romance𝑵𝒂𝒎𝒆:𝑴𝒚𝑹𝒐𝒔𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏,𝑺𝒐𝒑𝒆,𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆,𝑺𝒎𝒖𝒕,𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂,𝑯𝒂𝒑𝒑𝒚𝑬𝒏𝒅?! اسم: رزِ من کاپل ها: نامجین، سپ، تهکوک ژانر: رمنس، اسمات، مافیا، هپی اند؟! کی فکرشو میکرد اون قلبِ سنگی یروز عاشق...