kiss me 💋

385 49 7
                                    

جونگ کوک فرداش برگشت ژاپن ، هر ثانیه تو مغزم یه موضوع میچرخید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگ کوک فرداش برگشت ژاپن ، هر ثانیه تو مغزم یه موضوع میچرخید

اون بخاطر من برگشت ؟

فقط بخاطر اینکه دلم تنگ شده بود ؟

چی میتونه باشه دلیلش ؟

تازه به علاوه اینکه برگشت ژاپن هیچ خبری ام ازش نبود ، منم دیگه مثل قدیم نمیتونستم بهش پیام بدم یا زنگ بزنم ، نمیفهمیدم چی فرق کرده

البته میفهمیدم نمیخواستم به روی خودم بیارم

بعد یه هفته‌ که برگشت تصمیم گرفتم برم رستوران ، میدونستم برگشته و از فضای مجازی متوجه شدم جمع میشدن داخل رستوران اما کسی از من خبری نمیگرفت ، هیچکس بجز هوسوک اونم اصراری نداشت برم پیششون ولی مگه چه اتفاقی افتاده بود

در هر صورت رفتم ...

کسی نبود ...

البته کارکنای جونگ کوک همگی من و میشناختن و تحویلم گرفتن ولی خب مثل اینکه خودش تو دفتر بود و سرش شلوغ ...

در زدم ، وقتی اجازه ورود داد ، وارد شدم و لبخند کمرنگی رو لبم نشست

+ سلام
_ اوه ، جیمینا ...
+ رسیدن بخیر
_ دیروز رسیدم

سرم و تکون دادم ، از جاش بلند نشد ...

+ خبری ازت نیست بیشعور

ابروهاش بالا رفت و بالاخره از جاش بلند شد ، نزدیکم اومد و تقریبا چند سانتی متریم ایستاد

_ خبر گرفتی که نبود ؟

+ گفتم مزاحم کارت نشم ... همین

نمیتونستم به صورتش و چشماش نگاه کنم و هی نگاهم و میدزدیدم اما فایده نداشت

چونم و توی دستش گرفت و صورتم و کمی به سمت خودش مایل کرد

_ مزاحم ؟ جیمین من بخاطر تو تا کره برگشتم اما تو حتی سعی نکردی بعدش بهم پیام بدی یا زنگ بزنی

+ زنگ زدم ...

قلبم محکم تو سینم میکوبید ، پوزخند زد

_ یکبار ...

جوابی نداشتم که بدم ، ادامه داد ...

_ میدونی چقدر درگیر بودم من ؟

loser Where stories live. Discover now