me and your a diary

285 48 0
                                    

+ انقدر دوسش داری ؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+ انقدر دوسش داری ؟

دستم دور پلاک j پیچیده بودم و به سقف نگاه میکردم ، درواقع داشتم فکر میکردم ، که خیلی یهویی سویون شد کسی که میگفتن جونگ کوک‌ واقعا دوسش داره

هرچند جین هیونگ همیشه میگفت نه و اونم یه بازیچه مثل بقیه اما اونا ۶ ماه لعنتی بود که باهم بودن

سگ و‌ خونه مشترکشون چیزی نبود که از دور طبیعی به نظر برسه

نزدیکی های صبح بود ، ساعت ۵ نشون میداد و تهیونگ درحالی که کنارم دراز کشیده بود این سوال و ازم پرسید

+ دوسش دارم ، خیلی زیاد ...

_ برات سخت نیست ؟ جیمین تو همیشه دوران دبیرستان میگفتی عاشق شدی اما یادمه فقط دو سه ماه طول میکشید

لبخندی زدم

+ بچگی بود ، فرق میکنه

_ صدات گرفته

+ از بی خوابیه ، بگیر بخواب خسته ای

_ تو چی ؟

چشمام و بستم ،‌ چطور ازم انتظار داشت بخوابم وقتی بعد شیش ماه دیده بودمش ...

+ سعی میکنم

خیلی زود نفس هاش منظم شد ، اما من خیلی هوشیار تر از این حرفا بودم ، هوا هنوز تاریکه تاریک بود

به آرومی از کنار تهیونگ بلند شدم و سمت تراسی که تو پذیرایی بود رفتم ، انتظار داشتم خالی باشه ولی با دیدن یونگی که سیگار میکشید ابروهام بالا پرید

+ نخوابیدی هیونگ ؟

دود سیگارشو از لای لباش بیرون داد و بدون اینکه بچرخه جواب داد

_ سعی کردم نبرد
+ چرا ؟

کنارش رفتم و از پاکت سیگارش یکی برای خودم برداشتم ، نیم نگاه متعجبش و دیدم اما اهمیت ندادم

+ معده درد داشتم ، چند وقته میکشی‌

_ شیش ماه

+ فکر میکنی ارزشش و داره ؟ جیمین خودت و زدی به خریت ؟ اگر دنبال داستان و دنیای هیجان انگیز عاشقانه میگردی بیا برات فراهمش کنم اما بهم‌ نگو نشناختی و عاشق شدی

loser Where stories live. Discover now