□■ 1 ■□

2.6K 251 35
                                    

سلااااااااااااااااام......بیبیای مامییییی 🫂

حالتون چطوره خوبین؟
چطورین با آلبوم جیمین؟
عکسای ویمین؟
سفیر برند شدن جونگ کوک ؟
و اره حسابی اتک بارونمون کردن....

سال نو مبارک ...هر چند دیره... میدونم خیلی وقته حتی احوال پرسی هم نکردم عوضش دست خالی نیومدم. 🥰

یه داستان تازه داریم.( که البته اینم امگاورسه😶‍🌫️)

توی کتاب رزیسا که اگه چک کنین قاطی کتابام هست و خیلیا دارنش کلن اونجا هم یه نگاهی بندازین قسمت اخری" یه فیک جدید 😎".

خوب نمیخوام سر پارت اول زیاد پر حرفی کنم پس بیاین پارت اولو بخونیم.

ببینیم کیا کنجکاو ادامه
و هیجان زده برای پارت بعد میشن
که طبق آمار کامنتا مشخص میشه....

سر کامنتا دلمو نشکنینا....🙂🫂

خدمت شما........💞

■°°■□••□■°°■□••□■••■□°°□

بنگچان: بیا بریم دیگه پسر...انقدر لج نکن یه مهمونیه شاید اونجا یه امگ....

بلافاصله حرفشو قطع کرد : بس کن من دنبال هیچ امگایی نیستم که بخوام تو مهمونی دنبالش بگردم.

بنگچان: تهیونگ یه مهمونی سادست شنیدم رئیس پارک خیلی سخت گیر و رومخه میترسم بعدا به اینکه چرا عکاس اصلی نیست گیر بده خودت میدونی این فرصت چقدر برامون مهمه.

تهیونگ دوربینشو سرجاش گذاشت: پارک؟ اسمش چیه ؟

بنگچان: نمیدونم طرف خیلی خِبرست همه با پارک خطابش میکنن...چطور؟

تهیونگ: هیچی فقط بخاطر.. پارک.. بودنش.

بنگچان: خوب بریم کت شلوارتو انتخاب کنیم.

تهیونگ تک خندی زد : یعنی انقدر مهمه من بیام که حتی حاضری به جیبت ضرر بزنی !

بنگچان: اه یکم قدر بدون ...فقط همین یه بار بعد قول میدم بعدش خودم با دوربینت حبست کنم.

تهیونگ زیر چشمی به بنگ نگاه کرد : اگه مارکدار باشه قبوله.

بنگچان: اتیش بگیری کیم باشه باشه مارک دار میگیرم.

تهیونگ لبخند کوتاهی زد: اوکی پس میام.

بنگچان: ایول پس عکاس ماهرمون قراره رو نمایی بشه .

الفا نگاهی به پنجره انداخت که با دیدن غروب دوباره رو به بنگچان کرد و گفت : خیلی خوب الان میتونی بری...راضیم کردی دیگه.

 

بنگچان: جان؟ برم !..پس کی بریم کت شلوارو انتخاب کنیم.

همین طور که قهوه شو میریخت گفت : خودت یه چیزی انتخاب کن به سلیقت باور دارم.

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■Where stories live. Discover now