سلااااااااااااااااام......بیبیای مامییییی 🫂
حالتون چطوره خوبین؟
چطورین با آلبوم جیمین؟
عکسای ویمین؟
سفیر برند شدن جونگ کوک ؟
و اره حسابی اتک بارونمون کردن....سال نو مبارک ...هر چند دیره... میدونم خیلی وقته حتی احوال پرسی هم نکردم عوضش دست خالی نیومدم. 🥰
یه داستان تازه داریم.( که البته اینم امگاورسه😶🌫️)
توی کتاب رزیسا که اگه چک کنین قاطی کتابام هست و خیلیا دارنش کلن اونجا هم یه نگاهی بندازین قسمت اخری" یه فیک جدید 😎".
خوب نمیخوام سر پارت اول زیاد پر حرفی کنم پس بیاین پارت اولو بخونیم.
ببینیم کیا کنجکاو ادامه
و هیجان زده برای پارت بعد میشن
که طبق آمار کامنتا مشخص میشه....سر کامنتا دلمو نشکنینا....🙂🫂
خدمت شما........💞
■°°■□••□■°°■□••□■••■□°°□
بنگچان: بیا بریم دیگه پسر...انقدر لج نکن یه مهمونیه شاید اونجا یه امگ....
بلافاصله حرفشو قطع کرد : بس کن من دنبال هیچ امگایی نیستم که بخوام تو مهمونی دنبالش بگردم.
بنگچان: تهیونگ یه مهمونی سادست شنیدم رئیس پارک خیلی سخت گیر و رومخه میترسم بعدا به اینکه چرا عکاس اصلی نیست گیر بده خودت میدونی این فرصت چقدر برامون مهمه.
تهیونگ دوربینشو سرجاش گذاشت: پارک؟ اسمش چیه ؟
بنگچان: نمیدونم طرف خیلی خِبرست همه با پارک خطابش میکنن...چطور؟
تهیونگ: هیچی فقط بخاطر.. پارک.. بودنش.
بنگچان: خوب بریم کت شلوارتو انتخاب کنیم.
تهیونگ تک خندی زد : یعنی انقدر مهمه من بیام که حتی حاضری به جیبت ضرر بزنی !
بنگچان: اه یکم قدر بدون ...فقط همین یه بار بعد قول میدم بعدش خودم با دوربینت حبست کنم.
تهیونگ زیر چشمی به بنگ نگاه کرد : اگه مارکدار باشه قبوله.
بنگچان: اتیش بگیری کیم باشه باشه مارک دار میگیرم.
تهیونگ لبخند کوتاهی زد: اوکی پس میام.
بنگچان: ایول پس عکاس ماهرمون قراره رو نمایی بشه .
الفا نگاهی به پنجره انداخت که با دیدن غروب دوباره رو به بنگچان کرد و گفت : خیلی خوب الان میتونی بری...راضیم کردی دیگه.
بنگچان: جان؟ برم !..پس کی بریم کت شلوارو انتخاب کنیم.
همین طور که قهوه شو میریخت گفت : خودت یه چیزی انتخاب کن به سلیقت باور دارم.
YOU ARE READING
■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■
Non-Fictionکیم تهیونگ الفایی که هنوز نتونسته عشق گذشته خودشو فراموش کنه و هر روزِ خودشو، با دلتنگی برای امگاش میگذرونه....با تمام حسرت ها و درد های نبودنش...... جوری که تمام محبت عشق رو از قلبش بیرون کرده.... یعنی روزی میرسه که دوباره احساساتش بیدار بِشن؟ میت...